سلام من بعد از یه قرن برگشتم با ادامه☆
هنوز از زبان ران:
یهو چشمم خورد به اون شاخای بالا س هارلی
پرسیدم: فوضولی نباشه ول اون شاخ ها واقعین!؟(پ ن پ کیکن•-•)
هارلی که مست کرده بود بهم گفتـ: پ ن پ کیکن •-•(🤣همونو کپی کردم)
و هارو یکی خابوند تو سر هارلی بدبخت
از زبان هارلی:
همینجوری داشتیم واسه ی خودمون بحث میکردیم که در بار با شتاب باز شد و ازش یه دختر که بنظر اشنا میومد اومد داخل بار(اهم خب شما با اون دختر که اسمشو نمیگم دوستتون بود دوست صمیمی بودین نزدیک 6 سال بود همو ندیده بودین چهرشم اون دختر بالا نمیدونم کدوم اسلاید بود و خب اره همین •-•)
یکم که دقت کردم دیدم که اره، خودشه اوراکو بود
بدو بدو رفتم رو کولش که ببخ افتاد(خوبی!؟ •-•)
اوراکو. بلند شد که فهش بده ولی وقتی فهمید منم سریع با هیجان بغلم کرد
خیلی وقت بود دلم براش تنگ شده بود اخرین بار که همو دیده بودیم اومده بود کنسرتم توی کره جنوبی (هارلی در اصل دو رگه هس هم کره ای هم ژاپنی)
و خب اوراکو رو به ران معرفی کردم و این تیپ چیزا
بگذریم با خودم گفتم یکم برم بیرون هوا بخورم چرا که نه پس رفتم
از زبون ران:
دیدم هارلی داره میره بیرون گفتم منم برم شاید تونستم مخشو بزنم پ رفتم
دیدم هارلی میره توی یه کوچه(ران تو این مدت روی هارلی کراش زد •-•)
رفتم سمتش که یهو پرید بغلم اول تعجب کردم بعد نیشخند زدم(در حال حاضر هارلی و ران تو وضعیت بالا قرار دارن)
همین که سرشو بالا اورد لبمو گذاشتم رو لبش که در این وضعیت هارو و اوراکو وارد شد و مارو جر دادن شوخی کردم
از زبون هارو:
داشتم با داداش ران هم اشنا میشدم که دیدم هارلی و ران نیستن اوراکو گفت
اوراکو: من میرم ببینم کجا رفتن
من: پس منم باهات میام
با اوراکو بودیم که یه کوچه دیدم که هارلی و ران توشن یکم جلو رفتم دیدم هارلی و ران دارن همو موبوسن(میبوسن)
سریع گوشیمو در اوردم و عکس گرفتم و با خوشحالی گفتم
من: به به عروسی بدون من؟ حالا هرچی مبارکهههه
از زبون هارلی:
بعد این که داداشم اینو گفت سریع با پام یکی خابوندم تو شکم ران و اومدم پایین و یه چکم زدم تو صورت داداشم گفتم: تو یکی خفه شو!
که دیدم اوراکو با یه لبخند شیطانی گفت:
اوراکو: میبینم شیطون شدی هارلی ( ‾́ ◡ ‾́ )
که من گفتم: خفه شو اورا(لقب هارلی برای اوراکو)
بعد یه نگاه به ساعتم انداختم واتتتت!! ساعت 2 نصفه شب بود و بعد هم باهم خداحافظی کردیم و رفتیم خونه دیگه ಠ_ಠ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تموم شد دیگه ایده ندارم شمام یه ایده بدین دیگه ಠ_ಠ
یهو چشمم خورد به اون شاخای بالا س هارلی
پرسیدم: فوضولی نباشه ول اون شاخ ها واقعین!؟(پ ن پ کیکن•-•)
هارلی که مست کرده بود بهم گفتـ: پ ن پ کیکن •-•(🤣همونو کپی کردم)
و هارو یکی خابوند تو سر هارلی بدبخت
از زبان هارلی:
همینجوری داشتیم واسه ی خودمون بحث میکردیم که در بار با شتاب باز شد و ازش یه دختر که بنظر اشنا میومد اومد داخل بار(اهم خب شما با اون دختر که اسمشو نمیگم دوستتون بود دوست صمیمی بودین نزدیک 6 سال بود همو ندیده بودین چهرشم اون دختر بالا نمیدونم کدوم اسلاید بود و خب اره همین •-•)
یکم که دقت کردم دیدم که اره، خودشه اوراکو بود
بدو بدو رفتم رو کولش که ببخ افتاد(خوبی!؟ •-•)
اوراکو. بلند شد که فهش بده ولی وقتی فهمید منم سریع با هیجان بغلم کرد
خیلی وقت بود دلم براش تنگ شده بود اخرین بار که همو دیده بودیم اومده بود کنسرتم توی کره جنوبی (هارلی در اصل دو رگه هس هم کره ای هم ژاپنی)
و خب اوراکو رو به ران معرفی کردم و این تیپ چیزا
بگذریم با خودم گفتم یکم برم بیرون هوا بخورم چرا که نه پس رفتم
از زبون ران:
دیدم هارلی داره میره بیرون گفتم منم برم شاید تونستم مخشو بزنم پ رفتم
دیدم هارلی میره توی یه کوچه(ران تو این مدت روی هارلی کراش زد •-•)
رفتم سمتش که یهو پرید بغلم اول تعجب کردم بعد نیشخند زدم(در حال حاضر هارلی و ران تو وضعیت بالا قرار دارن)
همین که سرشو بالا اورد لبمو گذاشتم رو لبش که در این وضعیت هارو و اوراکو وارد شد و مارو جر دادن شوخی کردم
از زبون هارو:
داشتم با داداش ران هم اشنا میشدم که دیدم هارلی و ران نیستن اوراکو گفت
اوراکو: من میرم ببینم کجا رفتن
من: پس منم باهات میام
با اوراکو بودیم که یه کوچه دیدم که هارلی و ران توشن یکم جلو رفتم دیدم هارلی و ران دارن همو موبوسن(میبوسن)
سریع گوشیمو در اوردم و عکس گرفتم و با خوشحالی گفتم
من: به به عروسی بدون من؟ حالا هرچی مبارکهههه
از زبون هارلی:
بعد این که داداشم اینو گفت سریع با پام یکی خابوندم تو شکم ران و اومدم پایین و یه چکم زدم تو صورت داداشم گفتم: تو یکی خفه شو!
که دیدم اوراکو با یه لبخند شیطانی گفت:
اوراکو: میبینم شیطون شدی هارلی ( ‾́ ◡ ‾́ )
که من گفتم: خفه شو اورا(لقب هارلی برای اوراکو)
بعد یه نگاه به ساعتم انداختم واتتتت!! ساعت 2 نصفه شب بود و بعد هم باهم خداحافظی کردیم و رفتیم خونه دیگه ಠ_ಠ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تموم شد دیگه ایده ندارم شمام یه ایده بدین دیگه ಠ_ಠ
۴.۱k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.