ددی خشن من
پارت ۳۲
ته و ا/ت و جیمین رفتن تو خونه هر کدوم به سمت اتاق هاشون رفتن
ساعت ۴ *
ا : آهههه ( خمیازه )
ا : گشنمه چی بخورم
ا : یه صدایی میاد دزد اومده
ا/ت آروم آروم حرکت کرد
ا : تو کی هستی
ا : جیغغغغغغغغغغغغغغغ
ج : صدای چیه ا/ت
ت : ا/تتتتتتتت
ته و جیمین رفتن تو آشپزخونه و دیدن ا/ت افتاده زمین و خون کل خونه رو برداشته و یه چاقو تو شکمشه
ت : ا/ت نه هق نه ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتت ( داد و گریه )
ت : جیمین زنگ بزن به آمبولانس
ج : ب ... باشه
ج : الو آمبولاس اینجا یه نفر چاقو خورده لطفا زودتر بیاید
آمبولانس : آدرس بدید
ج : ........................
آمبولانس : الان میایم
پرش زمانی به وقتی که آمبولانس اومد و ا/ت رو بردن بیمارستان *
خانم دکتر : همراه خانم ا/ت
ت : من شوهرشم
ج : منم دوستش هستم
ت : حال ا/ت چطوره
خانم دکتر : نگران نباشین خانم ا/ت حالشون خوبه
خانم دکتر : ولی
ت : خداروشکر
ج : ولی چی
خانم دکتر : راستش حافظه اشون رو از دست دادن و فقط ۱ سال پیش رو یادش میاد
خانم دکتر : ناامید نشید این وقت موقعتیه
ت : با حرفی که دکتر گفت اشک از چشمام جاری شد و افتادم زمین
ج : ته بلند شو ته هنوز امیدی هست
ت : امید هه ( خنده )
ت : اون هیچکدوم ما رو نمیشناسه چی بگم بهش
ت : بگم ا/ت من شوهرتم و باهات ازدواج کردم ولی تو منو یادت نمیاد
ج : ته لطفا آروم باش
ت : نمیتونم نمیتونم ( گریه )
جیمین ته رو بغل کرد
ج : هیش آروم باش رفیق قول میدم زود خوب بشه
ت : واقعا
ج : آره
ج : ولی باید یه قولی بهم بدی
ت : چی
ج : اینکه هیچ وقت ناامید نمیشی
ت : باشه
ت : بلند شدم و اشکام رو پاک کردم و گفتم
ت : جیمین برو یه دست لباس برای ا/ت بیار
ج : باشه
پایان
لایک : ۲۰
ته و ا/ت و جیمین رفتن تو خونه هر کدوم به سمت اتاق هاشون رفتن
ساعت ۴ *
ا : آهههه ( خمیازه )
ا : گشنمه چی بخورم
ا : یه صدایی میاد دزد اومده
ا/ت آروم آروم حرکت کرد
ا : تو کی هستی
ا : جیغغغغغغغغغغغغغغغ
ج : صدای چیه ا/ت
ت : ا/تتتتتتتت
ته و جیمین رفتن تو آشپزخونه و دیدن ا/ت افتاده زمین و خون کل خونه رو برداشته و یه چاقو تو شکمشه
ت : ا/ت نه هق نه ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتت ( داد و گریه )
ت : جیمین زنگ بزن به آمبولانس
ج : ب ... باشه
ج : الو آمبولاس اینجا یه نفر چاقو خورده لطفا زودتر بیاید
آمبولانس : آدرس بدید
ج : ........................
آمبولانس : الان میایم
پرش زمانی به وقتی که آمبولانس اومد و ا/ت رو بردن بیمارستان *
خانم دکتر : همراه خانم ا/ت
ت : من شوهرشم
ج : منم دوستش هستم
ت : حال ا/ت چطوره
خانم دکتر : نگران نباشین خانم ا/ت حالشون خوبه
خانم دکتر : ولی
ت : خداروشکر
ج : ولی چی
خانم دکتر : راستش حافظه اشون رو از دست دادن و فقط ۱ سال پیش رو یادش میاد
خانم دکتر : ناامید نشید این وقت موقعتیه
ت : با حرفی که دکتر گفت اشک از چشمام جاری شد و افتادم زمین
ج : ته بلند شو ته هنوز امیدی هست
ت : امید هه ( خنده )
ت : اون هیچکدوم ما رو نمیشناسه چی بگم بهش
ت : بگم ا/ت من شوهرتم و باهات ازدواج کردم ولی تو منو یادت نمیاد
ج : ته لطفا آروم باش
ت : نمیتونم نمیتونم ( گریه )
جیمین ته رو بغل کرد
ج : هیش آروم باش رفیق قول میدم زود خوب بشه
ت : واقعا
ج : آره
ج : ولی باید یه قولی بهم بدی
ت : چی
ج : اینکه هیچ وقت ناامید نمیشی
ت : باشه
ت : بلند شدم و اشکام رو پاک کردم و گفتم
ت : جیمین برو یه دست لباس برای ا/ت بیار
ج : باشه
پایان
لایک : ۲۰
۶۷.۶k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.