🖇فراز و نشیب 🖇
V... RHS:
دیانا: ساعت حدود یه ربع به ۴ بود و همه با چشای پف کرده اومده بودن و داشتیم میرفتیم سمت هواپیما
ارسلان: دیانا دستمو گرفته بود و باهم دارد هواپیما شدیم و دیانا کنار پنجره نشست و منم صندلی کناریش
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: دلم شور میزنههه
ارسلان: واسه چی
دیانا: نمیدونم ارسلان
ارسلان: قربونت برم آروم باش الان هواپیما راه میوفته
دیانا : دست ارسلان رو گرفتم و چشامو بستم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
ارسلان: نیم ساعت گذشته بود که دیانا چشاشو باز کرد و
دیانا: ارسلان خواب بودم ؟
ارسلان: آره خوابالو
دیانا : ارسلان یجوریه حالم
ارسلان: چجوری ؟
دیانا: نمیدونم همراهم میای برم دسشویی ؟
ارسلان: آره برو از مهمان مهماندار بپرسم
دیانا: ارسلان از مهماندار پرسید و باهام آومد و رفتم دسشویی و یه نگاه به خودم کردم
ارسلان: دیانا داشت عوق میزد و این نگرانم میکرد
دیانا: درو باز کردم و با ارسلان رفتیم و نشستیم سر جاهامون
ارسلان: خب تعریف کن ببینم
دیانا: چیو ؟
ارسلان: عوق زدناتو
دیانا: هیچی یکم حالم بد شد
ارسلان؛ دستمو کشیدم رو دلش و گفتم : یادم باشه یه بیبی چک بگیرم اونجا برات
دیانا: ارسلان اذیتم نکن چیزی نیس که
ارسلان : اره فقط دارم بابا میشم
دیانا: نخیر ارسلان
دیانا: ساعت حدود یه ربع به ۴ بود و همه با چشای پف کرده اومده بودن و داشتیم میرفتیم سمت هواپیما
ارسلان: دیانا دستمو گرفته بود و باهم دارد هواپیما شدیم و دیانا کنار پنجره نشست و منم صندلی کناریش
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: دلم شور میزنههه
ارسلان: واسه چی
دیانا: نمیدونم ارسلان
ارسلان: قربونت برم آروم باش الان هواپیما راه میوفته
دیانا : دست ارسلان رو گرفتم و چشامو بستم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
ارسلان: نیم ساعت گذشته بود که دیانا چشاشو باز کرد و
دیانا: ارسلان خواب بودم ؟
ارسلان: آره خوابالو
دیانا : ارسلان یجوریه حالم
ارسلان: چجوری ؟
دیانا: نمیدونم همراهم میای برم دسشویی ؟
ارسلان: آره برو از مهمان مهماندار بپرسم
دیانا: ارسلان از مهماندار پرسید و باهام آومد و رفتم دسشویی و یه نگاه به خودم کردم
ارسلان: دیانا داشت عوق میزد و این نگرانم میکرد
دیانا: درو باز کردم و با ارسلان رفتیم و نشستیم سر جاهامون
ارسلان: خب تعریف کن ببینم
دیانا: چیو ؟
ارسلان: عوق زدناتو
دیانا: هیچی یکم حالم بد شد
ارسلان؛ دستمو کشیدم رو دلش و گفتم : یادم باشه یه بیبی چک بگیرم اونجا برات
دیانا: ارسلان اذیتم نکن چیزی نیس که
ارسلان : اره فقط دارم بابا میشم
دیانا: نخیر ارسلان
۱۹.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.