Part:43
Part:43
-اووووو خب عروسی ب راهه
$ن بابا عروسی کجا بود
-خودم و سولی رو میگم(خنده)
$اوه ضایع شدم
+(اون وسط جر خورد)ههههه...هه..یا..یا یونا یه کیس سادهه...ههه..گردنت کبود شدهه(جرخورد)
$کوک میکشمت(زیر لب)یااا بیشتر از این خجالتم ندیدددد دیگههه تقصیر کوک بود ایش(بعض)
+یا حالا چزا ناراحت میشی اشکال ندارهه شما که قرارع باهم ازدواج کنید دیگه چزا خجالت میکشی از این ببعد قراره بیشتر از این چیزا ببینم(نیشخند)
$ایشش تهیون کجاست
-رفته تو اتاقش تا وسایلشو جمع کنه
$کاش نمیرفت(ناراحت)
+دقیقا(ناراحت بغض)
صدای زنگ در اومد*
-حتما اومدن چرا انقد زوددددد
+من میرم باز کنم
تهیون با ذوق دوید سمتشون و وسایلش تو دستش بود و گفت
&اومددددننن من میرممم پیش عمو جیننننننن یسسسسس
+انقد دوست داری مارو ول کنی برییی
&من عمو جینو بیشتر از شما دوس دارم(زبون دراورد)
سولی رفت درو باز کرد همزمان کوک از اتاق اومد بیرون و داشت با حوله موهاشو خشک میکرد گفت
٪چقد زود اومدددد تهیونگ جین گفت نمیاد و بادیگاردشو میفرسته
همون لحظه جین وارد سالن شد و تهیون دوید سمتش و پرید بغلش
÷سلام عمو جوننن
٪گفتی که نمیای پس چرا اومدی اصن چرا انقد زود رسیدی کلا نیم ساعت یکساعت شد
÷به توچه دوس داشتم
-داداس مام اینجاییم فقط تهیون رو میبینی
÷اوه سلام ببخشید یادم رفت خودمو معرفی کنم من جئون سوکجینم و شما لیدی ها کی باشین
+سلام خوشوقتم من ایم سو...
تهیونگ پرید وسط حرفش
-ایشون همسر من کیم ایم سول هستن
+خودم زبون دارم
-اشتباه گفتی
÷خب شما لیدی زیبا
$من..
٪ایشونم در آینده خیلی نزدیک همسر من میشن داداش جئون یونا هست اسمش...
-اووووو خب عروسی ب راهه
$ن بابا عروسی کجا بود
-خودم و سولی رو میگم(خنده)
$اوه ضایع شدم
+(اون وسط جر خورد)ههههه...هه..یا..یا یونا یه کیس سادهه...ههه..گردنت کبود شدهه(جرخورد)
$کوک میکشمت(زیر لب)یااا بیشتر از این خجالتم ندیدددد دیگههه تقصیر کوک بود ایش(بعض)
+یا حالا چزا ناراحت میشی اشکال ندارهه شما که قرارع باهم ازدواج کنید دیگه چزا خجالت میکشی از این ببعد قراره بیشتر از این چیزا ببینم(نیشخند)
$ایشش تهیون کجاست
-رفته تو اتاقش تا وسایلشو جمع کنه
$کاش نمیرفت(ناراحت)
+دقیقا(ناراحت بغض)
صدای زنگ در اومد*
-حتما اومدن چرا انقد زوددددد
+من میرم باز کنم
تهیون با ذوق دوید سمتشون و وسایلش تو دستش بود و گفت
&اومددددننن من میرممم پیش عمو جیننننننن یسسسسس
+انقد دوست داری مارو ول کنی برییی
&من عمو جینو بیشتر از شما دوس دارم(زبون دراورد)
سولی رفت درو باز کرد همزمان کوک از اتاق اومد بیرون و داشت با حوله موهاشو خشک میکرد گفت
٪چقد زود اومدددد تهیونگ جین گفت نمیاد و بادیگاردشو میفرسته
همون لحظه جین وارد سالن شد و تهیون دوید سمتش و پرید بغلش
÷سلام عمو جوننن
٪گفتی که نمیای پس چرا اومدی اصن چرا انقد زود رسیدی کلا نیم ساعت یکساعت شد
÷به توچه دوس داشتم
-داداس مام اینجاییم فقط تهیون رو میبینی
÷اوه سلام ببخشید یادم رفت خودمو معرفی کنم من جئون سوکجینم و شما لیدی ها کی باشین
+سلام خوشوقتم من ایم سو...
تهیونگ پرید وسط حرفش
-ایشون همسر من کیم ایم سول هستن
+خودم زبون دارم
-اشتباه گفتی
÷خب شما لیدی زیبا
$من..
٪ایشونم در آینده خیلی نزدیک همسر من میشن داداش جئون یونا هست اسمش...
۴۰۳
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.