فیک (عشق یه تله اس) پارت ۱

سلام من اسمم ات هست ۲۳ سالمه تو سئول زندگی میکنم
ویو ات

صبح پاشدم یکم گیج میزدم رفتم دست و صورتم رو شستم اوفف چه قدر باید تنها باشم اون موقع که میرفتم مدرسه دوستای زیادی داشتم ولی الان تنهای تنها

یه لباس پوشیدم
(عکس لباس رو میزارم)

موهامو شونه کردم بستم رفتم بیرون حالم خوب بشه

من همیشه دوس دارم از جاهای خلوت رد شم ولی امروز یکم مشکوکه

صدا از پشتم میومد صدای مرد صدای قدم های یه نفر خیلی ترسیده بودم یعنی خدایا قراره چی بشه اون مرده کیه

من با اینکه رزمی کارم ولی خیلی ترسیده بودم چون جانگ می (اسم دوستشه) رزمی کار بود اومم به اونم همین اتفاق افتاد که از دستش دادم یعنی منم میمیرم

سایه یه نفر پشت سرم میدیدم وایی خدا یعنی چی میشه

که یه لحظه دستمال روی دهنم گذاشتن دیگه هیچی نفهمیدم

ویو جیهوپ

من یه مافیام ۲۹ سالمه
تو پارک داشتم قدم میزدم به یه دختر خوردم از اون روز به بعد فکرم درگیره دستور دادم که برام بیارنش

علامت بادیگار؟ علامت هوپی+
؟: قربان
+: بله اوردینش؟
؟: بله قربان

چه این دختر جذابه دیگه مال منه
دستور دادم که ببرنش یه اتاق که پنجره نداشت

پرش زمانی
ویو ات

ا..اییی چیشد
اینجا کجاس