𝑀𝓎 𝒸𝒽𝒶𝓇𝓂𝒾𝓃𝑔 𝒹𝒶𝒹 『בבی جـذاب مـن』 p.t:³¹
ویو ا.ت:
کلا آخر هفته توی کلبه موندیم و کلی بهمون خوش گذشت و شب روز جمعه برگشتیم به عمارت
برش زمانی به صبح روز شنبه:
امروزم دوباره با درد بدنم از خواب بیدار شدم چون دیشب توسط جئون جونگکوک به فاک رفته بودم خلاصه بیدار شدم اما جونگکوک کنارم نبود خواستم قبل از اینکه برم سر میز صبحونه یه دوش بگیرم که کوک یهو جلوم ظاهر شد
+کجا؟
_میرم یه دوش بگیرم
+بدون ددیت؟
_تشریف بیارید ددی
+حتما
باهم رفتیم حموم تو وان روش دراز کشیده بودم اونم محکم بقلم کرده بود داشتم تتو های رو دستش رو انالیزم میکردم
_ولی من هیچوقت از این طرح تتو هات سر در نیاوردم
+خب مغزت کار نمیکنه
_اوکی😐
+ولی من اون چهره کیوت رو بیشتر دوست دارم پس برا من قیافه نگیر
_منم دوست دارم همیشه اون ددی مهربون باشی
+عه پس از این به بعد همیشه اون ددی خشنم
بعد از اینکه دوش گرفتیم رفتیم سر میز صبحونه منم مثل هر روز رو پاهای جونگکوک نشسته بودم اونم واسم پنکیک میزاشت دهنم
_میگم نمیری مدرسه ثبت نامم کنی؟
+نخیر
_عه...چرا؟
+گفتم که نه
_اما خودت گفتی که اجازه میدی
+میخوام واست معلم خصوصی بیارم که الکی وقتتو تو مدرسه تلف نکنی
_اما من میخوام برم مدرسه
+همین که شنیدی
ناراحت شدم و خواستم از جام بلند شم که جونگکوک محکم بازوم رو گرفت و دوباره من رو نشوند رو پاهاش
+الان مثلا قهر کردی؟
_خب چرا نمیزاری برم مدرسه
+چون تو این چندروز میخوام برم سفر و خوشم نمیاد تنها بری مدرسه و بیای
_میخوای بدون من بری سفر عشق و حال؟😠
+وقتی میگم تو مغزت چیزی نیست قبول کن
_....
+سفر کاریه اسکل
_سفر کاری؟....آه فاک من چرا این روزا مغزم درست کار نمیکنه
بعد اینکه صبحونه خوردیم جونگکوک بلند شد و کتش رو پوشید تا بره سرکار
_میگم حالا این سفر کجاست؟...نمیشه منم باهات بیام؟
+نه نمیشه چون خوشم نمیاد تورو با مسائل کاری قاتی کنم...و سفری که میخوام برم هم تو آمریکاست اونجا قراره با یه مرد خرپول قرار داد ببندم
_اها که اینطور
+حالا بیا اینجا ببینم
موهای بلندم که باز بود رو تو دستاش گرفت و بوسه ای بهشون زد
_جونگکوکی میگم نمیشه یونا بیاد اینجا پیشم؟
+باشه ولی اون بباد پیش تو..تو حق نداری بری پیش اون فهمیدی؟
_واییی...آره قبوله
+آفرین...گود بای بیب
_بای ددی
جونگکوک رفت و منم سریع گوشیم رو برداشتم و به یونا زنگ زدم...
○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○
کلا آخر هفته توی کلبه موندیم و کلی بهمون خوش گذشت و شب روز جمعه برگشتیم به عمارت
برش زمانی به صبح روز شنبه:
امروزم دوباره با درد بدنم از خواب بیدار شدم چون دیشب توسط جئون جونگکوک به فاک رفته بودم خلاصه بیدار شدم اما جونگکوک کنارم نبود خواستم قبل از اینکه برم سر میز صبحونه یه دوش بگیرم که کوک یهو جلوم ظاهر شد
+کجا؟
_میرم یه دوش بگیرم
+بدون ددیت؟
_تشریف بیارید ددی
+حتما
باهم رفتیم حموم تو وان روش دراز کشیده بودم اونم محکم بقلم کرده بود داشتم تتو های رو دستش رو انالیزم میکردم
_ولی من هیچوقت از این طرح تتو هات سر در نیاوردم
+خب مغزت کار نمیکنه
_اوکی😐
+ولی من اون چهره کیوت رو بیشتر دوست دارم پس برا من قیافه نگیر
_منم دوست دارم همیشه اون ددی مهربون باشی
+عه پس از این به بعد همیشه اون ددی خشنم
بعد از اینکه دوش گرفتیم رفتیم سر میز صبحونه منم مثل هر روز رو پاهای جونگکوک نشسته بودم اونم واسم پنکیک میزاشت دهنم
_میگم نمیری مدرسه ثبت نامم کنی؟
+نخیر
_عه...چرا؟
+گفتم که نه
_اما خودت گفتی که اجازه میدی
+میخوام واست معلم خصوصی بیارم که الکی وقتتو تو مدرسه تلف نکنی
_اما من میخوام برم مدرسه
+همین که شنیدی
ناراحت شدم و خواستم از جام بلند شم که جونگکوک محکم بازوم رو گرفت و دوباره من رو نشوند رو پاهاش
+الان مثلا قهر کردی؟
_خب چرا نمیزاری برم مدرسه
+چون تو این چندروز میخوام برم سفر و خوشم نمیاد تنها بری مدرسه و بیای
_میخوای بدون من بری سفر عشق و حال؟😠
+وقتی میگم تو مغزت چیزی نیست قبول کن
_....
+سفر کاریه اسکل
_سفر کاری؟....آه فاک من چرا این روزا مغزم درست کار نمیکنه
بعد اینکه صبحونه خوردیم جونگکوک بلند شد و کتش رو پوشید تا بره سرکار
_میگم حالا این سفر کجاست؟...نمیشه منم باهات بیام؟
+نه نمیشه چون خوشم نمیاد تورو با مسائل کاری قاتی کنم...و سفری که میخوام برم هم تو آمریکاست اونجا قراره با یه مرد خرپول قرار داد ببندم
_اها که اینطور
+حالا بیا اینجا ببینم
موهای بلندم که باز بود رو تو دستاش گرفت و بوسه ای بهشون زد
_جونگکوکی میگم نمیشه یونا بیاد اینجا پیشم؟
+باشه ولی اون بباد پیش تو..تو حق نداری بری پیش اون فهمیدی؟
_واییی...آره قبوله
+آفرین...گود بای بیب
_بای ددی
جونگکوک رفت و منم سریع گوشیم رو برداشتم و به یونا زنگ زدم...
○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○
۱۰.۱k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.