انتقام/پارت6
پارت 6]
از زبان کیوکو]
توی بار]
گارسون:چی میل دارید؟
دازای:من هیچی نمیخوام
چویا:همون همیشگی
کیوکو:اممم همون همیشگی(وقتی اولین بارته میری بار)
گارسون:الان براتون میارم.
+خب کیوکو در مورد خودت بگو
-خبببببب اسمم کیوکو می هست.موهبتم کنترل اتیش هستش.از بچگی توی سازمان ای وی ار(AVR) زندگی میکردم.که الان اون سارمان دشمنتونه.چند نفر دیگه هم توی سازمان هستن که یکیشون از تو رومخ تره.
*موهبت داری؟ایول
یه کبریت از توی جیبم دراوردم ویکم شعله به نوک انگشتام دادم.کبریت اتیش گرفت.
+اوووو چه خفن
گارسون:سفارشاتتون امادست.
لیوان الکلو گذاشت جلوم.به لیوان خیره شدم . خیلی بزرگ بود.چویا با تعجب نگام کرد و گفت:میتنونی همشو بخوری؟(ای منحرفای خاله منظرش الکله)
-اممم اره اره.من از بچگی از همینا میخوردم.
*اها اوکی
به نظر میومد قانع نشده.باید قانعش میکردم.لیوانوبرداشتم وکلشو یه جا سر کشیدم.
*چیکار میکنی احمق..!
-چویا...یه...زره..سرم..گیج..میره(با لحن خمار)
بعد از اون رو دیگه هیچی نفهمیدم.
از زبان دازای]
+ببین چیکار کردی!غش کرد!
*من فک کردممیتونه اینارو بخوره...
+از دست تو...
اروم بغلش کردم و از بار اومدم برون.
+باید ببرمش خونم.یه تاکسی ای چیزی بگیر.
*باشه(با بی حوصلگی)
پایان پارت]
از زبان کیوکو]
توی بار]
گارسون:چی میل دارید؟
دازای:من هیچی نمیخوام
چویا:همون همیشگی
کیوکو:اممم همون همیشگی(وقتی اولین بارته میری بار)
گارسون:الان براتون میارم.
+خب کیوکو در مورد خودت بگو
-خبببببب اسمم کیوکو می هست.موهبتم کنترل اتیش هستش.از بچگی توی سازمان ای وی ار(AVR) زندگی میکردم.که الان اون سارمان دشمنتونه.چند نفر دیگه هم توی سازمان هستن که یکیشون از تو رومخ تره.
*موهبت داری؟ایول
یه کبریت از توی جیبم دراوردم ویکم شعله به نوک انگشتام دادم.کبریت اتیش گرفت.
+اوووو چه خفن
گارسون:سفارشاتتون امادست.
لیوان الکلو گذاشت جلوم.به لیوان خیره شدم . خیلی بزرگ بود.چویا با تعجب نگام کرد و گفت:میتنونی همشو بخوری؟(ای منحرفای خاله منظرش الکله)
-اممم اره اره.من از بچگی از همینا میخوردم.
*اها اوکی
به نظر میومد قانع نشده.باید قانعش میکردم.لیوانوبرداشتم وکلشو یه جا سر کشیدم.
*چیکار میکنی احمق..!
-چویا...یه...زره..سرم..گیج..میره(با لحن خمار)
بعد از اون رو دیگه هیچی نفهمیدم.
از زبان دازای]
+ببین چیکار کردی!غش کرد!
*من فک کردممیتونه اینارو بخوره...
+از دست تو...
اروم بغلش کردم و از بار اومدم برون.
+باید ببرمش خونم.یه تاکسی ای چیزی بگیر.
*باشه(با بی حوصلگی)
پایان پارت]
۱.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.