♡My little lady♡
پارت ۱۶_
(یونسو ×
تهیونگ +
سهمی _)
تو عالم خواب و بیداری بودم که یه لحظه چشام باز شد ؛ دیدم توی یه ونم که حدودا ۱۵ تا مرد هیکلی توشن.
خوب که بیدار شدم دیدم سرم روی پای یکیشونه
×اووو چاگیا پاشدی بلخره ؟
دست کشید رو موهام
سریع بلند شدمو خودمو عقب کشیدم
×نترس ، نترس چیزی نیست
و دستشو نزدیک موهام کرد
محکم دستشو پرت کردمو نذاشتم بهم بخوره
_چه غلطی داری میکنی تو !؟ منو کجا میبرید ؟!
×هیییش ، آرومتر عزیزم
_خفه شو !
×فقط میخوایم ببریمت یه جایی ، همین !
شروع کردم به جیغ و داد کردن
که یهو گوشیشو درآورد و عکسایی که وقتی روی پاش خوابیده بودم ازم گرفته بودو بهم نشون داد
×اگه دختر خوبی نباشی همهی اینا در کمتر از چند ثانیه میرسه به دست تهیونگ
تهیونگ نباید میفهمید !
بعداز چند دقیقه ون کنار یه دره عمیق پارک کرد
دوتا از بادیگاردا به دهنم چسب زدن ، دستامو بستن و کشون کشون آوردنم بیرون از ون و کنار دره پرتم کردن رو زمین
قلبم افتاد تو دهنم ، از ترس داشتم میمردم
چند ثانیه بعد مرده از تو ون اومد بیرون ، داشت با گوشیش حرف میزد و صدارو روی بلندگو گذاشته بود
×سلام تهیونگ ! نظرت چیه با یکی صحبت کنی ؟
+چی داری میگی یونسو ؟
اومد نزدیکم و روی زانوهاش خم شدو محکم چسب روی دهنمو کند
_اااای
+سهمی ؟؟ سهمیخودتی ؟
_تهیووونگگگ !
+بی شرف کجا بردیش ؟
×درست صحبت کن !
+سه می ! سه می حالت خوبه ؟
با گریه و بغض گفتم
_اوهوم
+ببین یونسو ؛ مثه آدم هرچی میخوایو بگو و با اون کاری نداشته باش !
×عالیه ! پس خوب متوجه شدی !
درقبال این موش کوچولو چیز زیادی ازت نمیخوام ، فقط قراداد توی کلمبیات ! همین !
+یعنی چی؟ چی داری میگی تو؟ صد هزار دلار هزینهی اون قرارداده !
یونسو روشو کرد بهم و گفت
×آخی ، طفلکی !
فکر میکردم تهیونگ خییلی دوست داره !
_ساکت شو !
+کجایی الان
×اوووممم بذا فک کنم.......
آها ! خودشه !
لب دره !
+چی؟ سه می راس میگه این ؟ کدوم دره ؟
_نمیدونممم ، نمیدونم تهیووونگگگ
حمایت یادتون نره که زودتر پارت جدیدو بذارمم ♡ مرسییی♡☆
#فیک
#فیک_مافیایی
#تهیونگ
#کیم_تهیونگ
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
(یونسو ×
تهیونگ +
سهمی _)
تو عالم خواب و بیداری بودم که یه لحظه چشام باز شد ؛ دیدم توی یه ونم که حدودا ۱۵ تا مرد هیکلی توشن.
خوب که بیدار شدم دیدم سرم روی پای یکیشونه
×اووو چاگیا پاشدی بلخره ؟
دست کشید رو موهام
سریع بلند شدمو خودمو عقب کشیدم
×نترس ، نترس چیزی نیست
و دستشو نزدیک موهام کرد
محکم دستشو پرت کردمو نذاشتم بهم بخوره
_چه غلطی داری میکنی تو !؟ منو کجا میبرید ؟!
×هیییش ، آرومتر عزیزم
_خفه شو !
×فقط میخوایم ببریمت یه جایی ، همین !
شروع کردم به جیغ و داد کردن
که یهو گوشیشو درآورد و عکسایی که وقتی روی پاش خوابیده بودم ازم گرفته بودو بهم نشون داد
×اگه دختر خوبی نباشی همهی اینا در کمتر از چند ثانیه میرسه به دست تهیونگ
تهیونگ نباید میفهمید !
بعداز چند دقیقه ون کنار یه دره عمیق پارک کرد
دوتا از بادیگاردا به دهنم چسب زدن ، دستامو بستن و کشون کشون آوردنم بیرون از ون و کنار دره پرتم کردن رو زمین
قلبم افتاد تو دهنم ، از ترس داشتم میمردم
چند ثانیه بعد مرده از تو ون اومد بیرون ، داشت با گوشیش حرف میزد و صدارو روی بلندگو گذاشته بود
×سلام تهیونگ ! نظرت چیه با یکی صحبت کنی ؟
+چی داری میگی یونسو ؟
اومد نزدیکم و روی زانوهاش خم شدو محکم چسب روی دهنمو کند
_اااای
+سهمی ؟؟ سهمیخودتی ؟
_تهیووونگگگ !
+بی شرف کجا بردیش ؟
×درست صحبت کن !
+سه می ! سه می حالت خوبه ؟
با گریه و بغض گفتم
_اوهوم
+ببین یونسو ؛ مثه آدم هرچی میخوایو بگو و با اون کاری نداشته باش !
×عالیه ! پس خوب متوجه شدی !
درقبال این موش کوچولو چیز زیادی ازت نمیخوام ، فقط قراداد توی کلمبیات ! همین !
+یعنی چی؟ چی داری میگی تو؟ صد هزار دلار هزینهی اون قرارداده !
یونسو روشو کرد بهم و گفت
×آخی ، طفلکی !
فکر میکردم تهیونگ خییلی دوست داره !
_ساکت شو !
+کجایی الان
×اوووممم بذا فک کنم.......
آها ! خودشه !
لب دره !
+چی؟ سه می راس میگه این ؟ کدوم دره ؟
_نمیدونممم ، نمیدونم تهیووونگگگ
حمایت یادتون نره که زودتر پارت جدیدو بذارمم ♡ مرسییی♡☆
#فیک
#فیک_مافیایی
#تهیونگ
#کیم_تهیونگ
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
۱۱.۵k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.