فیک جی هوپ ( زندگی شیرین ) پارت ۵ ( آخر )
ا.ت : امروز روز کنسرت بود و من خیلی ذوق داشتم.
جی هوپ داشت آماده میشد تا بره روی صحنه و من روی
صندلی ویژه نشسته بودم . تو کل کنسرت جی هوپ به من مخفیانه می گفت دوست دارم و من خیلی خوش حال بودم و
اصلا تو پوست خودم نمی گنجیدم . 🙂🙂🙂
ا.ت : بعد کنسرت اومدیم خوابگاه و جی هوپ و بچه ها استراحت کردن و فرداش من و جی هوپ به کافه رفتیم اون روز روز خیلی خوبی بود اون برای من انگشتر خریده بود و می خواست از خواستگاری کنه که از من خواستگاری کرد و من هم قبول کردم و ما نامزد کردیم
دوستان این از داستان بود مرسی که حمایت کردین 😍😍😍
جی هوپ داشت آماده میشد تا بره روی صحنه و من روی
صندلی ویژه نشسته بودم . تو کل کنسرت جی هوپ به من مخفیانه می گفت دوست دارم و من خیلی خوش حال بودم و
اصلا تو پوست خودم نمی گنجیدم . 🙂🙂🙂
ا.ت : بعد کنسرت اومدیم خوابگاه و جی هوپ و بچه ها استراحت کردن و فرداش من و جی هوپ به کافه رفتیم اون روز روز خیلی خوبی بود اون برای من انگشتر خریده بود و می خواست از خواستگاری کنه که از من خواستگاری کرد و من هم قبول کردم و ما نامزد کردیم
دوستان این از داستان بود مرسی که حمایت کردین 😍😍😍
۳.۱k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.