لطفی پور:
لطفی پور:
ما ز جـام دوست ، مستی میکنیم
خویش را فـارغ ز هستی میکنم
می ، پلیدی را ز سر بیـرون کند،
عشق را در جـام دل، افزون کند،
چونکه ما مستیم و از هستی تهی،
کی شود هستی ،به مستی منتهی،
مست یعنی عاشقی بی قید و بند،
فـــارغ از بود و نبود و چون و چند،
چون و چند از ابلهـــی آید میـــان،
در طریق عاشقی کی میتـــوان،
عاشقی را خود جهــان دیگــریست،
منطق عاشق همــان پیغمــبریست،
عشق بر عاشق ، دهد دستور را،
عقل کی فهمـد چنین منظور را،
تا نگردی عاشق از این ماجـــرا،
کـــای توانی کرد درک نکته هـــا،
مولانا
ما ز جـام دوست ، مستی میکنیم
خویش را فـارغ ز هستی میکنم
می ، پلیدی را ز سر بیـرون کند،
عشق را در جـام دل، افزون کند،
چونکه ما مستیم و از هستی تهی،
کی شود هستی ،به مستی منتهی،
مست یعنی عاشقی بی قید و بند،
فـــارغ از بود و نبود و چون و چند،
چون و چند از ابلهـــی آید میـــان،
در طریق عاشقی کی میتـــوان،
عاشقی را خود جهــان دیگــریست،
منطق عاشق همــان پیغمــبریست،
عشق بر عاشق ، دهد دستور را،
عقل کی فهمـد چنین منظور را،
تا نگردی عاشق از این ماجـــرا،
کـــای توانی کرد درک نکته هـــا،
مولانا
۱.۸k
۲۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.