اشتباهی عاشق مافیا شدم p10
مامان ته : پدرسگ داشتم با زن عموت از بدبختیامون تعریف میکردیم بغضم داشت میگرف ولی ریدی تو احساساتم
تهیونگ : عااا ببخشید اخه از دیشب خبری ازتون نبود
مامان ته : اره حالا ولش کن از ا.ت چه خبر چیکارا کردین شیطونا (خنده ریز )
(مامان ا.ت هم داره میخنده )
تهیونگ : فهمیدم پس نقشه شما بود
مامان ته : اره پسرم حالا نگفتی از عروسم چه خبر ؟
تهیونگ : اووو عروست خوبه (خنده )
فقط مامان من دارم میرم شرکت رفیقم میشه ا.تو بیارم حوصلش سر میره تو خونه
مامان ته : نههه بمون خونه پسرم شما باید الان باهم باشید چرا دختر به اون نازی رو میخوای تنها بزاری
تهیونگ : خود دانی بعد اگه تو عروسی داشتی با نوت می رقصیدی به من هیچ ربطی نداره ها
(ا.ت با پا میزنه به پای تهیونگ )
مامان ته : خاک برسرت کنن بدو اون دختر بیچاره رو بیار پیش ما بعد خودت برو هرجا که میخوای
تهیونگ : اوکی بای
...
تهیونگ : ا.تم باشو بریم خونه مامانت اینا
ا.ت :باش بمون تا لباس بپوشم
بعد چند مین رسیدن خونه ا.ت
تهیونگ : بیب من باید سریع برم نمیتونم بیام داخل حواستم به خودت باشه
ا.ت : باشه حواسم هست توعم حواست به خودت باشه
تهیونگ سطحی ا.تو میبوسه ا.ت پیاده میشه میره خونه
ویو تهیونگ
بعد اینکه ا.ت رفت داخل منم گازشو گرفتم سمت شرکتی که جیمین اینا رفتن
رسیدم شرکت شرکت بزرگی بود بعید بود گرگ های سفید رقیبای چندین سالمون یهو مهربون بشن این همه امکانات در اختیار باند من بزارن (اسم بانده گرگ سفید بود ؟ یادم نمیاد اسم باندو )
رفتم داخل که دیدم جیمین داره میاد سمتم
جیمین : سلاااام تهیونگ
تهیونگ : سلام جیمینی
جیمین : بیا سریع کارامونو شروع کنیم رئیس باند گرگ های سفید اومده میخواد با تو حرف بزنه به موقع اومدی
تهیونگ : باشه بیابریم
رفتیم داخل دیدم رئیس باند نشسته روی مبل رفتم سمتش که پاشد
(اسم رئیس باند گرگ های سفید سوجونه )
سوجون : سلام اقای کیم تهیونگ تا الان سعادت دیدن شما رو نداشتم
تهیونگ : پس زیارت قبول 😏
جیمین خیلی محکم میزنه به تهیونگ
تهیونگ : اخ ....بشینید
سوجون :البته
نشستیم که سوجون شروع کرد
سوجون : خب نمیدونم همکارتون اقای پارک گفتن یا ن ولی میخوایم باهاتون همکاری کنیم خب شما تو فرانسه معروف و ترسناک ترین باند بودین و ما تو کره باند ما زیاد قوی نیست پس برای همین خواستم که باهم کار کنیم تا باند بزرگ تر و قوی تری داشته باشیم
تهیونگ : عا عا تازه به قدرت ما پی بردین خیلی برام جالبه که رقیبه چند سالم داره درخواست همکاری بهم میده هه
بهتره نقشه ای نداشته باشی وگرنه برای تو و خانوادت بد میشه
سوجون : اقای کیم منم تهدید بلدم ولی تهدید نمیکنم بلکه عملی میکنم
تهیونگ : تهدید نکردم اختار دادم
سوجون اومد طرف تهیونگ که ......
...........
تهیونگ : عااا ببخشید اخه از دیشب خبری ازتون نبود
مامان ته : اره حالا ولش کن از ا.ت چه خبر چیکارا کردین شیطونا (خنده ریز )
(مامان ا.ت هم داره میخنده )
تهیونگ : فهمیدم پس نقشه شما بود
مامان ته : اره پسرم حالا نگفتی از عروسم چه خبر ؟
تهیونگ : اووو عروست خوبه (خنده )
فقط مامان من دارم میرم شرکت رفیقم میشه ا.تو بیارم حوصلش سر میره تو خونه
مامان ته : نههه بمون خونه پسرم شما باید الان باهم باشید چرا دختر به اون نازی رو میخوای تنها بزاری
تهیونگ : خود دانی بعد اگه تو عروسی داشتی با نوت می رقصیدی به من هیچ ربطی نداره ها
(ا.ت با پا میزنه به پای تهیونگ )
مامان ته : خاک برسرت کنن بدو اون دختر بیچاره رو بیار پیش ما بعد خودت برو هرجا که میخوای
تهیونگ : اوکی بای
...
تهیونگ : ا.تم باشو بریم خونه مامانت اینا
ا.ت :باش بمون تا لباس بپوشم
بعد چند مین رسیدن خونه ا.ت
تهیونگ : بیب من باید سریع برم نمیتونم بیام داخل حواستم به خودت باشه
ا.ت : باشه حواسم هست توعم حواست به خودت باشه
تهیونگ سطحی ا.تو میبوسه ا.ت پیاده میشه میره خونه
ویو تهیونگ
بعد اینکه ا.ت رفت داخل منم گازشو گرفتم سمت شرکتی که جیمین اینا رفتن
رسیدم شرکت شرکت بزرگی بود بعید بود گرگ های سفید رقیبای چندین سالمون یهو مهربون بشن این همه امکانات در اختیار باند من بزارن (اسم بانده گرگ سفید بود ؟ یادم نمیاد اسم باندو )
رفتم داخل که دیدم جیمین داره میاد سمتم
جیمین : سلاااام تهیونگ
تهیونگ : سلام جیمینی
جیمین : بیا سریع کارامونو شروع کنیم رئیس باند گرگ های سفید اومده میخواد با تو حرف بزنه به موقع اومدی
تهیونگ : باشه بیابریم
رفتیم داخل دیدم رئیس باند نشسته روی مبل رفتم سمتش که پاشد
(اسم رئیس باند گرگ های سفید سوجونه )
سوجون : سلام اقای کیم تهیونگ تا الان سعادت دیدن شما رو نداشتم
تهیونگ : پس زیارت قبول 😏
جیمین خیلی محکم میزنه به تهیونگ
تهیونگ : اخ ....بشینید
سوجون :البته
نشستیم که سوجون شروع کرد
سوجون : خب نمیدونم همکارتون اقای پارک گفتن یا ن ولی میخوایم باهاتون همکاری کنیم خب شما تو فرانسه معروف و ترسناک ترین باند بودین و ما تو کره باند ما زیاد قوی نیست پس برای همین خواستم که باهم کار کنیم تا باند بزرگ تر و قوی تری داشته باشیم
تهیونگ : عا عا تازه به قدرت ما پی بردین خیلی برام جالبه که رقیبه چند سالم داره درخواست همکاری بهم میده هه
بهتره نقشه ای نداشته باشی وگرنه برای تو و خانوادت بد میشه
سوجون : اقای کیم منم تهدید بلدم ولی تهدید نمیکنم بلکه عملی میکنم
تهیونگ : تهدید نکردم اختار دادم
سوجون اومد طرف تهیونگ که ......
...........
۵.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.