عشق پنهان پارت3
عشق پنهان پارت3
بچها لطفا گزارش ندید لطفا چون شامل صحنه های بازم میشه🔞⚠🚫و اگه زهن باز ندارید نخونید خواهش میکنم 😐
#جونگ کوک
داشتم میرفتم سمت اتاقم که یهو یادم اومد که ایو پایین منتظرمه یونگی رو صدا زدم
+یونگییی کجایی پسر
-اینجام قربان
+امشب به پسرا بگو بیان اینجا،اها راستی ایو کجاست
-اتاق منتظرتون.
+رفته اتاق من؟
-بله.
+من که بهش گفتم اتاق مهمون منتظر باشه،ولی اشکال نداره مهم نی.پس من برم.یادت نره حتما به جیمین و اینا بگی بیان
-باشه تهیونگ تازه از ماموریت برگشته برای اونم خوب میشه.
+عه؛راست میگی باشه ،پس من برم؛تازه باند قلب سیاهم دعوت کن.و باند های دیگه که خودت میدونی
-باشه چشم.د عوضی برو تا نزدم لهت نکردم(خیلی یواش گفت)
+😂😂😂😂😂باشه بابا توم😂😂😂😂
از پله ها رفتم بالا در اتاق رو باز کردم دیدم ایو پشت من وایستاده صداش کردم
+هانی
-بله ددی
+خیلی وقته ندیدمت
-منم همینطور دلم تنگ شده بود
+خب نمیزاری صورت خوشکلت رو ببینم
-نه.
+چراا اونوقت
-چون تو با لیسا اون پایین داشتی لاس میزدی
+عه حسودی کردی عزیزم،اون فقط همکارمه هیچ دیگه ای نیست نگران نباش
-واقعا؟
+واقعا؛حالا میزاری ببینمت
-باشه پس بیا بغلم کن .دلم برای بوت تنگ شده
+ریلی؟منم همینطور
-منتظرم ددی
+اومدم بیبی گرلم
رفتم سمتش ایو فقط میتونست ارومم کنه چون تاحالا خیلی پیش نرفتیم بخاط همین خیلی دوست دارم باهاش بخوابم؛رفتم از پشت بغلش کردم موهاش رو بو کردم یه بوسه به موهاش زدم و برش گردوندم روبروی خودم و بایه حالت خمار نگاش کردم دیدم لباس خواب تنشه همش تور بود پس امروز روزش بود،وحشیانه شروع کردم به بوسیدنش اونم همراهیم میکرد.
#ایو
وحشیانه شروع کرد به بوسیدنم چشماش خمار شده بود منم همین طور بودم،یدفعه ای بلندم کرد
(سخنی با نویسنده:گایز سک سکم گرفته😐چیکار کنم نمیزاره برم تو حس فاک بهش😐💔بای)
پرتم کرد رو تختش روم خیمه زد شروع کرد به کندن لباساش کت و پیرهنش رو در اورد و شلورشم در اورد لخت فقط شرتش تنش مونده بود روبروم ایستاده بود بیش از اندازه میخواستمش
+اه ددی بیا دیگه
-قول میدم زیاد دردت نگیره
+اه باشه،بیا دیگه
شروع کرد به جر دادن لباس هام لخت جلوش ایستاده بود روم خیمه شد بدون اینکه چیزی بگه داخلم کرد من از سر درد یه جیغ کشیدم ولی اون انگار تو این دنیا نبود دوباره یه تل*مبه دیگه زد شروع کرد به تل*مبه زدن منم اه و ناله میکردم.
(بازم سخنی با نویسنده:بچهااااا من اب شدم رفت من دیگه اون لونایی سابق نمیشم☺🔞💔خیلی شرم میکنم خداییش تازه پارت بعدم ادامه اینه پس پاک ابروم رفت بای تا پارت بعد
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
بچها لطفا گزارش ندید لطفا چون شامل صحنه های بازم میشه🔞⚠🚫و اگه زهن باز ندارید نخونید خواهش میکنم 😐
#جونگ کوک
داشتم میرفتم سمت اتاقم که یهو یادم اومد که ایو پایین منتظرمه یونگی رو صدا زدم
+یونگییی کجایی پسر
-اینجام قربان
+امشب به پسرا بگو بیان اینجا،اها راستی ایو کجاست
-اتاق منتظرتون.
+رفته اتاق من؟
-بله.
+من که بهش گفتم اتاق مهمون منتظر باشه،ولی اشکال نداره مهم نی.پس من برم.یادت نره حتما به جیمین و اینا بگی بیان
-باشه تهیونگ تازه از ماموریت برگشته برای اونم خوب میشه.
+عه؛راست میگی باشه ،پس من برم؛تازه باند قلب سیاهم دعوت کن.و باند های دیگه که خودت میدونی
-باشه چشم.د عوضی برو تا نزدم لهت نکردم(خیلی یواش گفت)
+😂😂😂😂😂باشه بابا توم😂😂😂😂
از پله ها رفتم بالا در اتاق رو باز کردم دیدم ایو پشت من وایستاده صداش کردم
+هانی
-بله ددی
+خیلی وقته ندیدمت
-منم همینطور دلم تنگ شده بود
+خب نمیزاری صورت خوشکلت رو ببینم
-نه.
+چراا اونوقت
-چون تو با لیسا اون پایین داشتی لاس میزدی
+عه حسودی کردی عزیزم،اون فقط همکارمه هیچ دیگه ای نیست نگران نباش
-واقعا؟
+واقعا؛حالا میزاری ببینمت
-باشه پس بیا بغلم کن .دلم برای بوت تنگ شده
+ریلی؟منم همینطور
-منتظرم ددی
+اومدم بیبی گرلم
رفتم سمتش ایو فقط میتونست ارومم کنه چون تاحالا خیلی پیش نرفتیم بخاط همین خیلی دوست دارم باهاش بخوابم؛رفتم از پشت بغلش کردم موهاش رو بو کردم یه بوسه به موهاش زدم و برش گردوندم روبروی خودم و بایه حالت خمار نگاش کردم دیدم لباس خواب تنشه همش تور بود پس امروز روزش بود،وحشیانه شروع کردم به بوسیدنش اونم همراهیم میکرد.
#ایو
وحشیانه شروع کرد به بوسیدنم چشماش خمار شده بود منم همین طور بودم،یدفعه ای بلندم کرد
(سخنی با نویسنده:گایز سک سکم گرفته😐چیکار کنم نمیزاره برم تو حس فاک بهش😐💔بای)
پرتم کرد رو تختش روم خیمه زد شروع کرد به کندن لباساش کت و پیرهنش رو در اورد و شلورشم در اورد لخت فقط شرتش تنش مونده بود روبروم ایستاده بود بیش از اندازه میخواستمش
+اه ددی بیا دیگه
-قول میدم زیاد دردت نگیره
+اه باشه،بیا دیگه
شروع کرد به جر دادن لباس هام لخت جلوش ایستاده بود روم خیمه شد بدون اینکه چیزی بگه داخلم کرد من از سر درد یه جیغ کشیدم ولی اون انگار تو این دنیا نبود دوباره یه تل*مبه دیگه زد شروع کرد به تل*مبه زدن منم اه و ناله میکردم.
(بازم سخنی با نویسنده:بچهااااا من اب شدم رفت من دیگه اون لونایی سابق نمیشم☺🔞💔خیلی شرم میکنم خداییش تازه پارت بعدم ادامه اینه پس پاک ابروم رفت بای تا پارت بعد
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۳۳.۸k
۱۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.