وقتی توی محرم ... با حضور عشق همتون جی وای پی عزیزمون ..

وقتی توی محرم ... با حضور عشق همتون جی وای پی عزیزمون .. ~.~
#استری_کیدز #سناریو #درخواستی


همتون لباس های مشکی رنگ پوشیده بودید
نگاهتون به طبل زنان و مردای روبه روتون بود که داشتن سینه میزدن
متاسف داشتی به وضعیتتون نگاه میکردی،به کل یاددت گرفته بود که ماهی که توش اومدید ایران ، اینجا محرمه ، یه نگاهی به پسرا انداختی
چانگبین : هی ا/ت * دهن پر* این ایرانیا چقدر خوبنااا اون زنه بهم مجانی از این کیکا داد
= آه..چه غلطی کردم شماهارو اوردم اینجا
سونگمین خم شد و اروم و پوکر توی گوشت زمزمه کرد
سونگمین: .. مخصوصا اون عروس کچلمون رو
بخاطر حرفش خنده ریزی کردی
= بدون عروسمون مگه خوش میگذره؟!
جونگین داشت خیلی ریلکس چندمین لیوانِ شربتشو میخورد و هر باری که مینوشید بیشتر از قبل اشتهاش براشون باز میشد ، هیونجین با جیسونگ داشتن ولاگ از سفرشون رو ویدیو میگرفتن
چان هیونگ با شدت به پرچم ها زل زده بود و تو خیالات خودش غرق شده بود
سونگمینی داشت بخاطر جوپ عزیزمون فشار میخورد و دم به دم ضایش میکرد 😔💔
چانگبین تا جایی که معدش قبول میکرد خیلی شیک و ریلکس داشت کلوچه و تی تاپ هایی که نظری میدادنو میخورد
لینو شی هم با گوشیش سفلی های باحال با سینه زنان میگرفت
اما...
=فلیکس کجاست پس؟!
هیونجین : ببینم..*با دستش اشاره کرد* اون فلیکس نیست احیانا؟
همتون مخصوصا جوپ سرتون رو چرخوندید و به جایی که هیونجین اشاره کرده بود نگاه کردید ،
درست بود فلیکس بود ، قاطی سینه زنان شده بود و الکی داشت با صدای نازکش گریه و سینه میزد ‌..
همتون خیلی متعجب داشتیدنگاهش میکردید
ج و پ : چیزی نیست..این پسر به خیلی چیزا علاقه داره
سونگمین: من الان خارتو...

این داستان ادامه دارد..
یه معذرت برای جوپ عزیزمون بدهکارم انگار😔💔