رمان : داداشی
رمان : داداشی
پارت 21
دیانا : با یه تشکر و خدافظی از در زدم بیرون
رفتم سوار ماشین شدمو رفتم خونه
↓↓↓↓↓↓↓↓↓
فردا :
اقای مدیر : زنگ زدم خانم رحیمی تا بگم از امروز کلاس هاش شروع میشه
( من از عوض کردم رشته که چیکار میکنن و این چیزا نمیدونم رمان کاملا تخیُلیه )
دیانا : الو....... سلام خوب هستیم
مدیر : ممنون شما خوبین
دیانا :
پارت 21
دیانا : با یه تشکر و خدافظی از در زدم بیرون
رفتم سوار ماشین شدمو رفتم خونه
↓↓↓↓↓↓↓↓↓
فردا :
اقای مدیر : زنگ زدم خانم رحیمی تا بگم از امروز کلاس هاش شروع میشه
( من از عوض کردم رشته که چیکار میکنن و این چیزا نمیدونم رمان کاملا تخیُلیه )
دیانا : الو....... سلام خوب هستیم
مدیر : ممنون شما خوبین
دیانا :
۱.۸k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.