با اینکه میدونم با هربار دیدن اسمشون روی اون سنگا که دقیق
با اینکه میدونم با هربار دیدن اسمشون روی اون سنگا که دقیق و زیبا حک شده حالم بد میشه
اما بازم هر هفته میرم دیدنشون
حتی تاریخ تولدشو یادم رفته
تاریخ مرگشو
تاریخ دوستیمونو یادمه
مزخرف ترین دوستی که داشتیم بود
همیشه از بنجره خونشون بهم نکاه میکرد
اون موقه ها
که خیلی خسته میشدم
پنجره اتاقو باز میکردم تا توی تاریکی ایمونو ببینم
همیشه پست پنجره بود تا منو ببینه
تنها چیزی که میدید صورتی بود که با موهای نسبتا بلند پوشیده شده بود
یه روز توی خیابون وقتی منو دید بهم تنه زد منم نامردی نکردمو با پت زدم زیر پاش اون دستمو گرفت و باهم افتادیم زمین
اون دوستیمون شد
اه چرا وقتی یادم میوفته دوست دارم فقط یه جوری یادداشتش کنم
مهم نیست کجا فقط میخوام خالی شم
اما بازم هر هفته میرم دیدنشون
حتی تاریخ تولدشو یادم رفته
تاریخ مرگشو
تاریخ دوستیمونو یادمه
مزخرف ترین دوستی که داشتیم بود
همیشه از بنجره خونشون بهم نکاه میکرد
اون موقه ها
که خیلی خسته میشدم
پنجره اتاقو باز میکردم تا توی تاریکی ایمونو ببینم
همیشه پست پنجره بود تا منو ببینه
تنها چیزی که میدید صورتی بود که با موهای نسبتا بلند پوشیده شده بود
یه روز توی خیابون وقتی منو دید بهم تنه زد منم نامردی نکردمو با پت زدم زیر پاش اون دستمو گرفت و باهم افتادیم زمین
اون دوستیمون شد
اه چرا وقتی یادم میوفته دوست دارم فقط یه جوری یادداشتش کنم
مهم نیست کجا فقط میخوام خالی شم
۱.۴k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳