عروس ماه 🌕👰🏻♀️
عروس ماه 🌕👰🏻♀️
پارت ⁴🥲💙
آرشام
داشتم با مامانم سمت اون شهرستانی میرفتم که بابامو توش از دست دادیم بعد از اون اتفاق کل زندگیمو گذاشتم تا پلیس شم و راهت تر قاتل بابامو گیر بندازم مامانم بعد از مرگ بابام به عقلشو از دست داد ولی عموم واسه مامانم یه پرستار روانپزشک پیدا کرده وقتی رسیدیم باهاش آشنا میشیم مامانم آهنگی که همیشه با بابام گوش میدادن و گذاشته بود و بلند بلند باهاش میخوند یهو اعصابم به هم ریخت صدای آهنگو بستم
ارغوان:چیکار میکنی من میخوام آهنگ گوش کنم
آرشام:بسه دیگه مامان به خودت بیا تمومش کن
ارغوان:منظورت چیه چی داری میگی (گریه میکنه)
آرشام پیاده میشه میره در سمت مامانشو باز میکنه و بغلش میکنه
آرشام:مامان ببخشید معذرت میخوام آروم باش خب آروم باش چیزی نیست بیا بگیر بخواب تو بیا بخواب
ارغوانو میخابونه و درو میبنده وقتی میره سوار ماشین شه سلینو میبینه
آرشام:اون دیگه کیه اینجا چیکار داره ؟
سلین:خداکنه کسی ندیده باشتم (نه عزیزم آروم باش کسی ندیده 😂)
آرشام اسحشو برمیداره و آروم پشت سر سلین راه میوفته
سلین میره تو غار
سلین:اینجا چقدر خوشگله من یادم رفته بود
سلین کتشو درمیاره چکمه هاشم درمیاره از روی نرده ی پل میپره اونور زیپ لباسشو باز میکنه و درشون میاره الان فقط اون لباس مایو گونش تنشه آروم آروم آز پله های آب میره بالا تا به اون آب اصلی میرسه زمانی که سلین داره آز پله های آب میره بالا آرشام از پشت یه تیکه سنگ داره نگاش میکنه سلین میره توی آب اصلی و روی آب میخوابه تا کل بدنش خیس بشه و اونموقع باید دعا کنه
سلین:خدایا خودت همه چیز و میبینی و میدونی لطفاً هرچی به صلاح من و خانوادم و کل جامعه هست و قسمتمون کن ،خدایا حالا که تا اینجا اومدم یه چیز دیگه هم میخوام اون ماهی که قسمت من هست و سریع تر بهم برسون آمین
سلین تو تمام این مدت چشماش بستست و داره لبخند میزنه تو این فاصله آرشامم بهش نزدیک تر شده و عین جن بالا سرش وایساده و داره نگاش میکنه
آرشام:تو جنی یا پری ؟
سلین:هیییی،به من نگاه نکن
سلین میپره و کتشو میپوشه و اسلحه رو سمت آرشام میگیره
سلین:نیا جلو میزنم
آرشام یه قدم نزدیک میشه وبا خنده میگه
آرشام:بزن
سلین
نمیدونم این جرعت و از کجا آوردم ولی چشمامو بستمو زدم وقتی چشمامو باز کردم دیدم به تیر به بازوی راستش خورده
آرشام:چیکارمیکنی؟(باداد)
سلین:من چیکار کردم (ترسیده)
سلین لباس اصیش و چکمه اشو برمیداره و فرار میکنه
پارت ⁴🥲💙
آرشام
داشتم با مامانم سمت اون شهرستانی میرفتم که بابامو توش از دست دادیم بعد از اون اتفاق کل زندگیمو گذاشتم تا پلیس شم و راهت تر قاتل بابامو گیر بندازم مامانم بعد از مرگ بابام به عقلشو از دست داد ولی عموم واسه مامانم یه پرستار روانپزشک پیدا کرده وقتی رسیدیم باهاش آشنا میشیم مامانم آهنگی که همیشه با بابام گوش میدادن و گذاشته بود و بلند بلند باهاش میخوند یهو اعصابم به هم ریخت صدای آهنگو بستم
ارغوان:چیکار میکنی من میخوام آهنگ گوش کنم
آرشام:بسه دیگه مامان به خودت بیا تمومش کن
ارغوان:منظورت چیه چی داری میگی (گریه میکنه)
آرشام پیاده میشه میره در سمت مامانشو باز میکنه و بغلش میکنه
آرشام:مامان ببخشید معذرت میخوام آروم باش خب آروم باش چیزی نیست بیا بگیر بخواب تو بیا بخواب
ارغوانو میخابونه و درو میبنده وقتی میره سوار ماشین شه سلینو میبینه
آرشام:اون دیگه کیه اینجا چیکار داره ؟
سلین:خداکنه کسی ندیده باشتم (نه عزیزم آروم باش کسی ندیده 😂)
آرشام اسحشو برمیداره و آروم پشت سر سلین راه میوفته
سلین میره تو غار
سلین:اینجا چقدر خوشگله من یادم رفته بود
سلین کتشو درمیاره چکمه هاشم درمیاره از روی نرده ی پل میپره اونور زیپ لباسشو باز میکنه و درشون میاره الان فقط اون لباس مایو گونش تنشه آروم آروم آز پله های آب میره بالا تا به اون آب اصلی میرسه زمانی که سلین داره آز پله های آب میره بالا آرشام از پشت یه تیکه سنگ داره نگاش میکنه سلین میره توی آب اصلی و روی آب میخوابه تا کل بدنش خیس بشه و اونموقع باید دعا کنه
سلین:خدایا خودت همه چیز و میبینی و میدونی لطفاً هرچی به صلاح من و خانوادم و کل جامعه هست و قسمتمون کن ،خدایا حالا که تا اینجا اومدم یه چیز دیگه هم میخوام اون ماهی که قسمت من هست و سریع تر بهم برسون آمین
سلین تو تمام این مدت چشماش بستست و داره لبخند میزنه تو این فاصله آرشامم بهش نزدیک تر شده و عین جن بالا سرش وایساده و داره نگاش میکنه
آرشام:تو جنی یا پری ؟
سلین:هیییی،به من نگاه نکن
سلین میپره و کتشو میپوشه و اسلحه رو سمت آرشام میگیره
سلین:نیا جلو میزنم
آرشام یه قدم نزدیک میشه وبا خنده میگه
آرشام:بزن
سلین
نمیدونم این جرعت و از کجا آوردم ولی چشمامو بستمو زدم وقتی چشمامو باز کردم دیدم به تیر به بازوی راستش خورده
آرشام:چیکارمیکنی؟(باداد)
سلین:من چیکار کردم (ترسیده)
سلین لباس اصیش و چکمه اشو برمیداره و فرار میکنه
۷۱۸
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.