از دشمن تا معشوق پارت 14
ا/ت=من....من
(دراکو ناامید به طرف پنسی میره و بهش نزدیک میشه)
ا/ت=این...این کار رو نکن....این انصاف نیست که اون رو مجبور کنید ...متیو لطفا
(در حالی که صورتش سرخ شده)
متیو=اه...باشه ....نمیخواد انجامش بدی
(دراکو با لبخند سرجاش میشینه)
پنسی=ا/ت تو خیلی احمقی ...خیلی خیلی خودخواهی ..تو هیچی بجز یه دشمن ب^چ نیستی...فکر میکنی خیلی خوبی...نه تو فقط به احمقی که به توجه نیاز داره
(با شنیدن حرف های پنسی در چشمان ا/ت اشک جمع میشه و بلند میشه و به طرف پنسی میره)
ا/ت =شاید من این چیزای که میگی باشم و ولی مثل تو یه دختری نیستم که پدر و مادرش به زود دختر لوسشون رو فرستادن توی اجتماع .البته به پدر و مادرت تبریک میگم که دختری مثل تو رو تربیت کردن
(ا/ت با اشک میره)
متیو=هعی پنسی هوس مردن کردی نه
دراکو=واقعا ناامیدم کردی
تیموتی=مردم رو ترجیع میدی از برج پایین افتادن یا هر روز آرزوی مرگ کردن؟
(دراکو ناامید به طرف پنسی میره و بهش نزدیک میشه)
ا/ت=این...این کار رو نکن....این انصاف نیست که اون رو مجبور کنید ...متیو لطفا
(در حالی که صورتش سرخ شده)
متیو=اه...باشه ....نمیخواد انجامش بدی
(دراکو با لبخند سرجاش میشینه)
پنسی=ا/ت تو خیلی احمقی ...خیلی خیلی خودخواهی ..تو هیچی بجز یه دشمن ب^چ نیستی...فکر میکنی خیلی خوبی...نه تو فقط به احمقی که به توجه نیاز داره
(با شنیدن حرف های پنسی در چشمان ا/ت اشک جمع میشه و بلند میشه و به طرف پنسی میره)
ا/ت =شاید من این چیزای که میگی باشم و ولی مثل تو یه دختری نیستم که پدر و مادرش به زود دختر لوسشون رو فرستادن توی اجتماع .البته به پدر و مادرت تبریک میگم که دختری مثل تو رو تربیت کردن
(ا/ت با اشک میره)
متیو=هعی پنسی هوس مردن کردی نه
دراکو=واقعا ناامیدم کردی
تیموتی=مردم رو ترجیع میدی از برج پایین افتادن یا هر روز آرزوی مرگ کردن؟
۸.۷k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.