hi
عشق ایدل من پارت ۱۷
ویو راوی
فیلیکس از اینکه پرنسس کوچولوش قبول کرد خوشحال شد و تو دو میلی متری صورت دختر ایستاد و منتظر نشونه ای از طرف دخترک وبد که اجازه بده منتظر بود چشم های مشکی شو ببنده و اجازه بده.... دخترک تردید داشت ولی مگه میتونست خودشو نگه داره چشم هاشو بست و به پسر اجاره داد و بوسه ای ور شروع کردن بعد از چند دقه برقا اومد و پسرک عقب کشید
🐤ممنون... پرنسس
لیا خواست حرفی بزنه که رمز در وا شد و می هو یی که از بس دوییده بود نفس نداشت وارد شد دستشو گذاشت رو زانو هاش تا هوا رو وارد ریه اش کنه پسرک می هو زیر نشر گرفت... تو این چند وقته که با لیا کار کرده وبد متوجه شده وبد با این دختر که قدش از لیا بلند تر بودو موهای فر و بلندی داشت رنگ دوسش تیره تر بود رابطه ی نزدیکی داره می هو صاف شد و گفت
🦊ممنون... که حواستون بهش... بود.. نمیدونم چطور تشکر کنم اقای بونگ
🐤لی می هو شی؟
🦊بلع خودمم
🐤ها بله خواهش میکنم کاری نکردم... منو لیا به هم خیلی نزدیکیم
پسرک از روی تخت بلند شد و گفت
🐤لطفی بود که در حق دوست دخترم انجام دادم.... با اجازه من میرم... لیا خدافظ
🦋بای
فیلیکس از کنار می هو رد شد و بیرون رفت میه و که تازه گرفت داستان چیه دویید سمت لیا
🦊راست گفتتتتتتت
🦋ا.... اره ههههههه
🦊یسسسسس بالاخره از دستت راحت میشم میفرستمت خونه شوهررر
🦋ای مرضضضض بلا بگیری اونیییی
🦊همینه که هست نگا مثل لبو سرخی... چشمم روشن
🦋همینه هست تو میری کوک میدوزدتت چی
🦊اون فرق دارهههه
🦋ندارههه
فیلیکس که پشت در وایساده وبد و داشت به دعوای کیوت این دوتا میخندید و فهمید میه و با کوک رابطه داره خوشحال شد که جفتشون انقدر درگیر رابطه ان اون اون دختر رو کامل نمیشناخت حتی نمیدونست لیا چی میخونه دانشگاه ولی گفت میشه بعدا فهمید به سمت اتاق ضبط رفت چون با پیام های جین مواجه شد مه دانش از عصبانیت جرش میداد
ویو لیا یه ماه بعد
البوم فیلیکس و جین منتشر شده و برای یه اجرا دارین میریم بوسان به مدت یه هفته می هو کلی سفارش کرد و کلی به فیلیکس سفارش کرد 😅
هواپیما نشست و ما رفتیم تو اتاقامون از شانس خوبم اتاق فیلیکس دقیقا جلوی اتاق من بود فیلیکس بهم پیام زد که شب میاد پیشم تو اتاقم ولی الان برای تمرین اجراشون دارمی میریم استدیو
ویو میه و همون موقع
اخرین امتحانم رو دادم تازه از دانشگاه برگشتم بالاترین معدل رو توی تمام واحدام گرفتم و امیدوارم اخری هم همینطور باشه کوک با شنیدن خبر معدلام مثل پسر بچه ای که بهش بستنی دادن ذوق کردم باور اینکه سی و چهار سالشه برام سخته یه هفته دانشگاه به دلیل استراحت بعد امتحانا تعطیله و این خوبه فقط دلم برای لیا شور میزنه بقیه اش تو کامنت جا نشد شرط دو تا فالو سه لایک
ویو راوی
فیلیکس از اینکه پرنسس کوچولوش قبول کرد خوشحال شد و تو دو میلی متری صورت دختر ایستاد و منتظر نشونه ای از طرف دخترک وبد که اجازه بده منتظر بود چشم های مشکی شو ببنده و اجازه بده.... دخترک تردید داشت ولی مگه میتونست خودشو نگه داره چشم هاشو بست و به پسر اجاره داد و بوسه ای ور شروع کردن بعد از چند دقه برقا اومد و پسرک عقب کشید
🐤ممنون... پرنسس
لیا خواست حرفی بزنه که رمز در وا شد و می هو یی که از بس دوییده بود نفس نداشت وارد شد دستشو گذاشت رو زانو هاش تا هوا رو وارد ریه اش کنه پسرک می هو زیر نشر گرفت... تو این چند وقته که با لیا کار کرده وبد متوجه شده وبد با این دختر که قدش از لیا بلند تر بودو موهای فر و بلندی داشت رنگ دوسش تیره تر بود رابطه ی نزدیکی داره می هو صاف شد و گفت
🦊ممنون... که حواستون بهش... بود.. نمیدونم چطور تشکر کنم اقای بونگ
🐤لی می هو شی؟
🦊بلع خودمم
🐤ها بله خواهش میکنم کاری نکردم... منو لیا به هم خیلی نزدیکیم
پسرک از روی تخت بلند شد و گفت
🐤لطفی بود که در حق دوست دخترم انجام دادم.... با اجازه من میرم... لیا خدافظ
🦋بای
فیلیکس از کنار می هو رد شد و بیرون رفت میه و که تازه گرفت داستان چیه دویید سمت لیا
🦊راست گفتتتتتتت
🦋ا.... اره ههههههه
🦊یسسسسس بالاخره از دستت راحت میشم میفرستمت خونه شوهررر
🦋ای مرضضضض بلا بگیری اونیییی
🦊همینه که هست نگا مثل لبو سرخی... چشمم روشن
🦋همینه هست تو میری کوک میدوزدتت چی
🦊اون فرق دارهههه
🦋ندارههه
فیلیکس که پشت در وایساده وبد و داشت به دعوای کیوت این دوتا میخندید و فهمید میه و با کوک رابطه داره خوشحال شد که جفتشون انقدر درگیر رابطه ان اون اون دختر رو کامل نمیشناخت حتی نمیدونست لیا چی میخونه دانشگاه ولی گفت میشه بعدا فهمید به سمت اتاق ضبط رفت چون با پیام های جین مواجه شد مه دانش از عصبانیت جرش میداد
ویو لیا یه ماه بعد
البوم فیلیکس و جین منتشر شده و برای یه اجرا دارین میریم بوسان به مدت یه هفته می هو کلی سفارش کرد و کلی به فیلیکس سفارش کرد 😅
هواپیما نشست و ما رفتیم تو اتاقامون از شانس خوبم اتاق فیلیکس دقیقا جلوی اتاق من بود فیلیکس بهم پیام زد که شب میاد پیشم تو اتاقم ولی الان برای تمرین اجراشون دارمی میریم استدیو
ویو میه و همون موقع
اخرین امتحانم رو دادم تازه از دانشگاه برگشتم بالاترین معدل رو توی تمام واحدام گرفتم و امیدوارم اخری هم همینطور باشه کوک با شنیدن خبر معدلام مثل پسر بچه ای که بهش بستنی دادن ذوق کردم باور اینکه سی و چهار سالشه برام سخته یه هفته دانشگاه به دلیل استراحت بعد امتحانا تعطیله و این خوبه فقط دلم برای لیا شور میزنه بقیه اش تو کامنت جا نشد شرط دو تا فالو سه لایک
۳۰۶
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.