پارت ۲۳
ویو نویسنده
یوکی با ضربه ای که یه سرش خورد بیهوش شد و از سرش خون میومد خون یوکی زمین رو فراگرفته بود...
اما جیغ بلندی کشید و همش یوکی رو صدا میکرد مایکی چیزی که دیده بود رو باور نمیکرد سریع یوکی رو روی کولش گذاشت و به سمت بیمارستان رفتن
*چند ساعت بعد
الان باجی و دراکن بالای جسد دختر که سرد شده بود بودن تاکمیچی داخل راهروی بیمارستان سرگردون میگشت قرار بود نجانش بده اما نتونست اما و هینا مثل ابر بهار گریه میکردن اما گردنبند دوستی خرسی که یوکی برای اولین ملاقاتش با اما براش گرفته بود رو فشار میداد
مایکی روی صندلی نشسته بود و گریه میکرد و خودشو سرزنش میکرد.....
&بعدش هم اتفاقات انیمه.....
حوصلم نمیشه حرفاشونو بنویسم فقط میگم که چه اتفاقی افتاد
یوکی یک دفعه از خواب بیدار شد و به سمت مکانی رفت که مبارزه داشتن میدونست که کیساکی قراره دوباره یه کاری کنه
*پرش زمانی جایی که کیساکی میخواست به کاکاچو تیر بزنه
یوکی با لگد به سمت تفنگ رفت و جلوی ضربه رو گرفت......
🍓🍒🍓🍒🍓🍒🍓🍒
پارت بعد رو طولانی تر مینویسم آخه الان کار دارم وقت نمیکنم🗿🚬💔
یوکی با ضربه ای که یه سرش خورد بیهوش شد و از سرش خون میومد خون یوکی زمین رو فراگرفته بود...
اما جیغ بلندی کشید و همش یوکی رو صدا میکرد مایکی چیزی که دیده بود رو باور نمیکرد سریع یوکی رو روی کولش گذاشت و به سمت بیمارستان رفتن
*چند ساعت بعد
الان باجی و دراکن بالای جسد دختر که سرد شده بود بودن تاکمیچی داخل راهروی بیمارستان سرگردون میگشت قرار بود نجانش بده اما نتونست اما و هینا مثل ابر بهار گریه میکردن اما گردنبند دوستی خرسی که یوکی برای اولین ملاقاتش با اما براش گرفته بود رو فشار میداد
مایکی روی صندلی نشسته بود و گریه میکرد و خودشو سرزنش میکرد.....
&بعدش هم اتفاقات انیمه.....
حوصلم نمیشه حرفاشونو بنویسم فقط میگم که چه اتفاقی افتاد
یوکی یک دفعه از خواب بیدار شد و به سمت مکانی رفت که مبارزه داشتن میدونست که کیساکی قراره دوباره یه کاری کنه
*پرش زمانی جایی که کیساکی میخواست به کاکاچو تیر بزنه
یوکی با لگد به سمت تفنگ رفت و جلوی ضربه رو گرفت......
🍓🍒🍓🍒🍓🍒🍓🍒
پارت بعد رو طولانی تر مینویسم آخه الان کار دارم وقت نمیکنم🗿🚬💔
۱.۲k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.