پارت ۷
پارت ۷
ـ
ـ
ـ
استوریا: صبح از خواب بیدار میشم و میبینم دراکو دفتر خاطراتم رو بر داشته و داره میخونتشون
هی دارو داری چیکار میکنی؟
و تقلا میکنه دفترچه اش رو پس بگیره
دراکو: هیچی فقط دارم چیزایی رو که از روز اول اشنایی یا ورود به مدرسه نوشتیو میخونم
استوریا: هی تو این دفتر چه یه چیزایی رو نوشتم که حتی مامانمم از اینا خبر نداره
دراکو: اوه اوه پس بچه منفی بودیو ما نمیدونستیم
استوریا: اوف... برو بابا....
هر دو میخندن و استوریا دفترش رو از اون میگیره
استوریا میره تو حموم تا لباسشو عوض کنه
دراکو هم منتظر میمونه تا برگرده و برن سر کلاس
استوریا اماده میشه ارایش میکنه و دست دراکو رو میگیره و باز میکنه و یه انگشتر تقریبا شبیه مال خودش میزاره توی دستش
دراکو تعجب میکنه و میگه: وای استوریا چه قشنگه و با هم سته مرسی
بعد همو میبو💋سن و استوریا به دراکو میگه
دراکو دوست دارم بعد از پایان پریو🩸دم یکم رابطمون...... خب..... جدی تر باشه
گونه های هر دوشون سرخ میشه
دراکو: خب راستش.... منم در این مورد.... خب فکر کرده بودم ولی.... فکر کردم شاید تو نخوای
استوریا میگه پس انگشترو بکن دستت
دست همو میگیرن
به کلاس میرن و از نظر دراکو به یه مشت چرندیات گوش میدنو کلاسشون تموم میشه
میرن که ناهار بخورن
تو راه هرماینی هری و رون و جینیو رو میبینن
و میرن پیششون و قرارو یاداوری میکنن و میرن تا ناهارو بگیرن و ناهار میخورن بعد به سمت اتاقشون حرکت میکنن
به اتاق استوریا میرسن و.....
.
.
لایک کن و اصکی نرو🔥🔥🔥
ـ
ـ
ـ
استوریا: صبح از خواب بیدار میشم و میبینم دراکو دفتر خاطراتم رو بر داشته و داره میخونتشون
هی دارو داری چیکار میکنی؟
و تقلا میکنه دفترچه اش رو پس بگیره
دراکو: هیچی فقط دارم چیزایی رو که از روز اول اشنایی یا ورود به مدرسه نوشتیو میخونم
استوریا: هی تو این دفتر چه یه چیزایی رو نوشتم که حتی مامانمم از اینا خبر نداره
دراکو: اوه اوه پس بچه منفی بودیو ما نمیدونستیم
استوریا: اوف... برو بابا....
هر دو میخندن و استوریا دفترش رو از اون میگیره
استوریا میره تو حموم تا لباسشو عوض کنه
دراکو هم منتظر میمونه تا برگرده و برن سر کلاس
استوریا اماده میشه ارایش میکنه و دست دراکو رو میگیره و باز میکنه و یه انگشتر تقریبا شبیه مال خودش میزاره توی دستش
دراکو تعجب میکنه و میگه: وای استوریا چه قشنگه و با هم سته مرسی
بعد همو میبو💋سن و استوریا به دراکو میگه
دراکو دوست دارم بعد از پایان پریو🩸دم یکم رابطمون...... خب..... جدی تر باشه
گونه های هر دوشون سرخ میشه
دراکو: خب راستش.... منم در این مورد.... خب فکر کرده بودم ولی.... فکر کردم شاید تو نخوای
استوریا میگه پس انگشترو بکن دستت
دست همو میگیرن
به کلاس میرن و از نظر دراکو به یه مشت چرندیات گوش میدنو کلاسشون تموم میشه
میرن که ناهار بخورن
تو راه هرماینی هری و رون و جینیو رو میبینن
و میرن پیششون و قرارو یاداوری میکنن و میرن تا ناهارو بگیرن و ناهار میخورن بعد به سمت اتاقشون حرکت میکنن
به اتاق استوریا میرسن و.....
.
.
لایک کن و اصکی نرو🔥🔥🔥
۴.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.