p14

زیا:با سختی بلند شدم و رفتم لباسام رو عوض کردم رفتم پایین(بچه ها کوک خوابه و یه نکته کوک همیشه نقمه لخته) لینو:های لیدی زیا:عامم سلام چطوری لینو:ممنون میگم چندسالته؟ زیا:۱۸ لینو:به دانشگاه میری؟ زیا:نه هنوز بعد دوهفته لینو:اها زیا:تو چی چندسالته؟ لینو:من ۲۲ سالمه زیا:کوک ؟ لینو:اونم ۲۵ سالشه زیا: اها(بچه ها نمیدونم سن کوک رو گفتم یا نه ولی حالا شما ۲۵ در نظر بگیرین) لینو:دوسش داری؟ زیا:نه لینو:واقعا؟زیا:هوم لینو:میشه عصر بیای بشت حیاط؟ زیا:چرا لینو:لطفاااا زیا:اوف باشه لینو:ملسیییی زیا:خیلی کیوتی لینو:تو هم خوشگل هم کیوتی و هم‌سک خدمتکار:اقا پدرتون صداتون میکنه لینو:اومدم لینو:منتظرتم زیا:لینو رفت و منم خواستم کمی اب بخورم که دیدم کوک داره میره زیا:کوکک کوک:ها زیا: میگم که عه خوشبگذره 😁کوک:وات؟😐 زیا:عا هیچی هیچی برو برو زیا:زود رفتم بالا بببینم پد دارم یا نه واییی نه ندارممممم از پنجره دیدم کوک داره میره زیا: کوککککک کوک:کجاییی زیا:بالاااااا کوک: هاااا زیا: یه لحظه بیا تو کوک:دسرم شده زیا:فقط یه دیقه لطفاااا کوک:اوففف درو باز کن زیا رفنم پایین درو باز کردم کوک:چی کارم داری زیا:عه چطوری بگم ....گوشتو بیار جلو کوک:ها از زبان کوک:گوشمو اوردم جلو خدا چقدر کوچولویه (منظورش اینکه قدش کوتاه) زیا:میگم پدم تموم شده...برام میری بخری ؟ کوک:عه چیز عا اوک برم بیام کوک:رفتم زود دارو خانه کوک:امم خانم میگم پد اون چیزه دا میفهمی خانم:بفرمایین بله کوک:امم برا زنم میخوام خانم:😐(من گفتم پس برا پدرت میخوای بدخت) خب امم از کوچولوها میخواین یا متوسط؟ کوک :ها؟ خانم:(خدااااا احمقههههه)میگم متوسط میخواین یا از کوچولو ها ؟کوک: اممم(فک کردن به روز خاک برسری😶🤌)هه ...از کوچولو ها بده خاتمه داد و رفت به خونه کوک:زیاااا زیا: اومدی کوک:عا عاره زیا:داشتم میرفتم که گوشوارم اوفتاد برداشتم داشتم بلند میشدم که معدم درد گرفت و دستم رو بلند کردم ناخواسته به جای حساسش دستم خورد چقدر چقدر...بزرکو و سفت شده بسم الله کوک:اخ ... اهم من ..من برم زیا:خدافظ زود رفتم اتاق
ببخشین به خاطر تاخیر خیلییی ممنونم به خاطر همایتاتون و خیلییی دوستون دارممممم
حالا شرطا😁
۱۷تا لایک
۶تا کامنت😁
فعلااا عشقای من💜👋👋👋