پسر عمو دختر عمو پارت 9
با رسیدن من همه سرها به طرفم چرخید که خجالت
میکشم و سرمو پایین میندازم.
جی هوپ برای اینکه جو رو عوض کنه میگه:
-بهبه بورام خانوم خابالو چه عجب ...
لبخندی میزنم ولی نگاهِ تیز جونگکوک
که مخاطبش جی هوپ بود از
نگاهم دور نمیمونه...
به پلهی آخر که رسیدم هانا میگه:
-بیا اینجا بشین آبجی!
و به کنارش اشاره میکنه.
هانا خواهرِ کوچیکترم بود اونم مثلِ من چشاش آبی
بود،چشمای آبیمون رو از خانوادهی مادری به ارث برده بودم
بودیم.هانا همیشه برام تعریف میکرد که دوستاش به
چشماش حسودی میکنن و کلی از اینکه چشاش آبی بود
خوشحال بود ولی خب من که هیچ سودی ازشون نبردم.
هانا هم مثل جی هوپ همیشه پشتم بود و همیشه پیش
پدربزرگ ازم دفاع میکردن.البته از علاقه جی هوپ و هانا به هم
بی خبر نبودم.ولی بیچارهها بخاطر ما هیچوقت به زبون
نمی آوردن.
با حرفِ پدربزرگ از فکر بیرون میام،که میگه:
-نیازی نیست...میره پیش شوهرِ خودش میشینه.
هانا سرشو انداخت پایین که جی هوپ برای اینکه هانا ناراحت
نشه میگه:
-ای بابا چه فرقی میکنه حال اینجا یا اونجا؟یه جا میشینه
دیگه.
میکشم و سرمو پایین میندازم.
جی هوپ برای اینکه جو رو عوض کنه میگه:
-بهبه بورام خانوم خابالو چه عجب ...
لبخندی میزنم ولی نگاهِ تیز جونگکوک
که مخاطبش جی هوپ بود از
نگاهم دور نمیمونه...
به پلهی آخر که رسیدم هانا میگه:
-بیا اینجا بشین آبجی!
و به کنارش اشاره میکنه.
هانا خواهرِ کوچیکترم بود اونم مثلِ من چشاش آبی
بود،چشمای آبیمون رو از خانوادهی مادری به ارث برده بودم
بودیم.هانا همیشه برام تعریف میکرد که دوستاش به
چشماش حسودی میکنن و کلی از اینکه چشاش آبی بود
خوشحال بود ولی خب من که هیچ سودی ازشون نبردم.
هانا هم مثل جی هوپ همیشه پشتم بود و همیشه پیش
پدربزرگ ازم دفاع میکردن.البته از علاقه جی هوپ و هانا به هم
بی خبر نبودم.ولی بیچارهها بخاطر ما هیچوقت به زبون
نمی آوردن.
با حرفِ پدربزرگ از فکر بیرون میام،که میگه:
-نیازی نیست...میره پیش شوهرِ خودش میشینه.
هانا سرشو انداخت پایین که جی هوپ برای اینکه هانا ناراحت
نشه میگه:
-ای بابا چه فرقی میکنه حال اینجا یا اونجا؟یه جا میشینه
دیگه.
۲۸۱
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.