درخواستی

درخواستی

چند پارتی عاشقش نیستم


ادمینتون: چند روزی میگذره و ا/ت و جیمین اصلا باهم کاری ندارن نه حرف میزن نه چیزی فقط داخل مهمونی ها مثل دوتا عاشق همن
و یه روز یه مهمونی خانوادگی داشتن که ا/ت زودتر میره و جیمین دست دوست دخترشو ورمیداره و میاره داخل مهمونی و دختر خیلی دختر فهمیده و با ادبی بود

پدر جیمین. پسرم این دختره کیه
جیمین. معرفی میکنم دوست دخترم جاندیی
پدربزرگ. دیوانه شدی ا/ت زنته
ا/ت. منو ول کنین من اصلا عاشق این جیمین نیستم منو بزور مجبورم کردین
جاندیی. ببخشید ولی من به جیمین گفتم نمیام ولی جیمین خیلی اصرار کرد
مادر ا/ت. دخترم تو میدونستی جیمین زن داره و باهم بودین
ا/ت. من خودم اجازه دادم .دروغ میگه.
جیمین. منو ا/ت که همو دوست نداریم پس بزارین طلاق بگیریم
ا/ت. کامل موافق
مادر جیمین. بخدا الان غش میکنم
جیمین. من میخوام طلاق بگیرم میخوام با جاندیی ازدواج کنم من عاشق جاندییم
ا/ت. کامل راضی
پدربزرگ. باشه همین فردا طلاق بگیرین
ا/ت. آخ جونننننننننننننننن.خوشحال.
جیمین. هوراااااااا .خوشحال.


شرط پارت بعد

۲۰:« لایک ❤️