۲پارتی جونگین🦊 P2
موقعيت: میخواد تو رو با هیونگ هاش آشنا کنه:)
ویو ادمین:
رسیدین به خوابگاه پسرا، جونگین چون میخواست جو صمیمانه تر باشه گفت که تو رو دعوت کنن اینجا، جونگین که با خودش کلید نیاورده بود در رو زد و جیسونگ در رو باز کرد
جیسونگ: سلام
ا/ت: س..سلام
جونگین: بیا بریم تو
جیسونگ از جلوی در فاصله گرفت و رفت عقب تا تو و جونگین رد بشین ، تویه خونه که رفتی چان و لینو رو دیدی که داخل آشپزخونه بودن، سونگمین و فلیکس و چانگبین هم که روی مبل نشسته بودن، جونگین هیونگ هاشو صدا زد تا بیاین و باهات آشنا بشن
جونگین: ا/ت ایشون چانِ ، اینم لینو هیونگ، اینم چانگبین هیونگِ و اونی هم که در رو برامون باز کرد هان هیونگ، این دوتا هم سونگمین و فلیکس هیونگ هستن،
ا/ت خم میشه و احترام میزاره: سلام اسم منم کیم ا/تِ دوست دختر جونگینی، از دیدنتون خیلی خوشبختم
چانگبین: ممنون مام خوشبختیم
چان: از اشناییت خوشبختیم
لینو میخنده: یاااا جونگین چقد بزرگ شدی
فلیکس: پس ا/تی که جونگین همش درباره اش حرف میزنه تویی؟
سونگمین: تو نمیدونی، تو این ۶ماه اخیر جونگین فقط درباره تو حرف میزد ما واقعا مشتاق بودیم ببینیمت
جونگین خجالتی: یاا هیونگ...
ا/ت که با لبخند به اعضا نگاه میکنه و با دقت به حرفاشون گوش میده
جیسونگ: یااا، نکنین بچه خجالت میکشه
چانگبین: راست میگه بیایین حرف زدن رو بزاریم برای بعد از شام و فعلا غذامون رو بخوریم
(میرن سر میز میشینن)
چان قبل اینکه غذا رو شروع کنن: یا احساس میکنم یه چیزی کمه...
لینو: فهمیدم، نوشیدنی کمه
چان: آفرین، فقط کی بره بخره
لینو: فکر کنم قبل اومدن ا/ت هیونجین رفت بخره
(صدای در)
لینو: بیا اومد
هیون که اصلا دقت نکرده که اومدی: واای دوست دختر یکی دیگه میخواد بیاد مهمونی من باید برم نوشیدنی بخرم آخه انصافه؟ خب بگین شازده سر راه که داره دوست دخترش رو میاره بخره
سونگمین: اممم... هیونگ
هیونجین که زمینو نگاه میکنه و کفشش رو در میاره: چیه خب؟
لینو: هی پابو بیا بشین غذا رو شروع کنیم
هیونجین که میاد و بدون توجه به تو میشینه کنارت: قبل اومدن ا/ت میخواین(چشمش یهو به فرد کناریش میخوره) یاااااآآآآاآااایشش(جیغ) وای تو دیگه کی ای؟ ترسیدم(نگاهشون میکنه به اعضا) اینه؟(زیر لب)(اعضا سرشون رو بالا پایین میکنن به نشانه مثبت)(سرشو سمت تو میچرخونه و لبخند ضایع ای میزنه) سلااام.. من..من اسمم هیونجینِ خوشبختم
ا/ت که تعجب کرده خودشو جمع میکنه: ها...آها بله منم کیم ا/تم... از آشناییت... خوشبختم
(خلاصه شامشون رو با هزار جور آبرو ریزی میخورن)
بعد شامم، میشینن دور هم کلی حرف میزنن و بعدش ا ت میره خونه خودش،
لینو: جونگین چقد زود بزرگ شده، بچه نون دیگه واسه خودش دوست دختر داره
سونگمین: ا/ت به نظر دختر خوبی میومد
چان: اوهوم اخلاق هاش مثل خود جونگینِ
جیسونگ: آره، جونگین هم خیلی دوسش داره
فلیکس: خیلی هم به هم میان:)
چانگبین: آره
و در کل اعضا بخاطر خون گرم بودن ا/ت ازش خوششون اومده بود و بخاطر اخلاق مهربون اعضا ا/ت زود باهاشون گرم میگیره و دوست میشه و بعد ها کلی به این سوتی هیون میخندن:)
ممنون میشم حمایتم کنی♡🦊✨️
ویو ادمین:
رسیدین به خوابگاه پسرا، جونگین چون میخواست جو صمیمانه تر باشه گفت که تو رو دعوت کنن اینجا، جونگین که با خودش کلید نیاورده بود در رو زد و جیسونگ در رو باز کرد
جیسونگ: سلام
ا/ت: س..سلام
جونگین: بیا بریم تو
جیسونگ از جلوی در فاصله گرفت و رفت عقب تا تو و جونگین رد بشین ، تویه خونه که رفتی چان و لینو رو دیدی که داخل آشپزخونه بودن، سونگمین و فلیکس و چانگبین هم که روی مبل نشسته بودن، جونگین هیونگ هاشو صدا زد تا بیاین و باهات آشنا بشن
جونگین: ا/ت ایشون چانِ ، اینم لینو هیونگ، اینم چانگبین هیونگِ و اونی هم که در رو برامون باز کرد هان هیونگ، این دوتا هم سونگمین و فلیکس هیونگ هستن،
ا/ت خم میشه و احترام میزاره: سلام اسم منم کیم ا/تِ دوست دختر جونگینی، از دیدنتون خیلی خوشبختم
چانگبین: ممنون مام خوشبختیم
چان: از اشناییت خوشبختیم
لینو میخنده: یاااا جونگین چقد بزرگ شدی
فلیکس: پس ا/تی که جونگین همش درباره اش حرف میزنه تویی؟
سونگمین: تو نمیدونی، تو این ۶ماه اخیر جونگین فقط درباره تو حرف میزد ما واقعا مشتاق بودیم ببینیمت
جونگین خجالتی: یاا هیونگ...
ا/ت که با لبخند به اعضا نگاه میکنه و با دقت به حرفاشون گوش میده
جیسونگ: یااا، نکنین بچه خجالت میکشه
چانگبین: راست میگه بیایین حرف زدن رو بزاریم برای بعد از شام و فعلا غذامون رو بخوریم
(میرن سر میز میشینن)
چان قبل اینکه غذا رو شروع کنن: یا احساس میکنم یه چیزی کمه...
لینو: فهمیدم، نوشیدنی کمه
چان: آفرین، فقط کی بره بخره
لینو: فکر کنم قبل اومدن ا/ت هیونجین رفت بخره
(صدای در)
لینو: بیا اومد
هیون که اصلا دقت نکرده که اومدی: واای دوست دختر یکی دیگه میخواد بیاد مهمونی من باید برم نوشیدنی بخرم آخه انصافه؟ خب بگین شازده سر راه که داره دوست دخترش رو میاره بخره
سونگمین: اممم... هیونگ
هیونجین که زمینو نگاه میکنه و کفشش رو در میاره: چیه خب؟
لینو: هی پابو بیا بشین غذا رو شروع کنیم
هیونجین که میاد و بدون توجه به تو میشینه کنارت: قبل اومدن ا/ت میخواین(چشمش یهو به فرد کناریش میخوره) یاااااآآآآاآااایشش(جیغ) وای تو دیگه کی ای؟ ترسیدم(نگاهشون میکنه به اعضا) اینه؟(زیر لب)(اعضا سرشون رو بالا پایین میکنن به نشانه مثبت)(سرشو سمت تو میچرخونه و لبخند ضایع ای میزنه) سلااام.. من..من اسمم هیونجینِ خوشبختم
ا/ت که تعجب کرده خودشو جمع میکنه: ها...آها بله منم کیم ا/تم... از آشناییت... خوشبختم
(خلاصه شامشون رو با هزار جور آبرو ریزی میخورن)
بعد شامم، میشینن دور هم کلی حرف میزنن و بعدش ا ت میره خونه خودش،
لینو: جونگین چقد زود بزرگ شده، بچه نون دیگه واسه خودش دوست دختر داره
سونگمین: ا/ت به نظر دختر خوبی میومد
چان: اوهوم اخلاق هاش مثل خود جونگینِ
جیسونگ: آره، جونگین هم خیلی دوسش داره
فلیکس: خیلی هم به هم میان:)
چانگبین: آره
و در کل اعضا بخاطر خون گرم بودن ا/ت ازش خوششون اومده بود و بخاطر اخلاق مهربون اعضا ا/ت زود باهاشون گرم میگیره و دوست میشه و بعد ها کلی به این سوتی هیون میخندن:)
ممنون میشم حمایتم کنی♡🦊✨️
۲۲.۲k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.