UNRECOGNIZABIE PART ①
~-----------------------------------------------------------------------~
«راوی»
مثله همیشه داشتن میرفتن ایستگاه پلیس، چند ماه بود همه جا اروم بود و بزرگترین چیزی که بهشون رسیدگی میشد دزدی بود، یعنی کاملا همه چی خوب بود، و پلیسا هم خوشحال بودن، کسی که از آروم بودن جامعه ناراحت نمیشه یا حوصلش سر نمیره که... البته هیچ کس به جز جئون جونگ کوک...
~-----------------------------------------------------------------------~
«جونگ کوک ویو»
نزدیک ⁶ ماه بود که هیچ سرگرمی نداشتم، غیر عادیه اینو میگما، ولی دلم یه آدم ربایی میخواست که از جون دل برای پیدا کردنش مایه بزارم (بچه حوصله نداره)
جونگ کوک : هیونگ، چرا همه جا آرومه؟
نامجون: یعنی چی آرومه؟
جونگ کوک: یعنی من دلم یه پرونده عجیب و ماورایی میخواد!
نامجون: وای خدا، کوک... این چه حرفیه؟ همه جا آرومه و همه حالشون خوبه، بعد تو میخوای مردم برای سرگرمی بمیرن؟! (با تعجب)
که یونگی یهو اومد
یونگی: چخبره؟ کی پرونده میخواد؟
هوسوک هم بهش پیوست
هوسوک: چیزای جدید میشنوم، خیر باشه:/
جیمین و تهیونگ و جین هم اومدن
جین: وا ! همه چی آرومه اینقدر خوبه که!
جیمین: منم با کوک موافقم، برای چی پلیس شدیم پس؟!
تهیونگ: مگه همه پلیسا باید روزانه جون ¹⁰ نفرو نجات بدن؟
جیمین و جونگ کوک همزمان با صدای نسبتا بلند: نه!!!
جونگ کوک: منظورم این نبود بابا! یه پرونده باحال میخوام خوو... بعد ⁶ ماه!!
جمله آخرش رو محکم گفت و باعث شد جین خندش بگیره
کوک: یاااا هیونگ چرا میخندیییی؟
جین: هنوز خیلی بچه ای، بیخیال شو همه چی آرومه ما خیلی خوشبختیم «با خنده»
~-----------------------------------------------------------------------~
«مدوسا صحبت میکنه»
اینم از پارت اول^^ یه پارت دیگه هم میزارم پس بهش عشق بورزین و حمایت کنین؛)
«راوی»
مثله همیشه داشتن میرفتن ایستگاه پلیس، چند ماه بود همه جا اروم بود و بزرگترین چیزی که بهشون رسیدگی میشد دزدی بود، یعنی کاملا همه چی خوب بود، و پلیسا هم خوشحال بودن، کسی که از آروم بودن جامعه ناراحت نمیشه یا حوصلش سر نمیره که... البته هیچ کس به جز جئون جونگ کوک...
~-----------------------------------------------------------------------~
«جونگ کوک ویو»
نزدیک ⁶ ماه بود که هیچ سرگرمی نداشتم، غیر عادیه اینو میگما، ولی دلم یه آدم ربایی میخواست که از جون دل برای پیدا کردنش مایه بزارم (بچه حوصله نداره)
جونگ کوک : هیونگ، چرا همه جا آرومه؟
نامجون: یعنی چی آرومه؟
جونگ کوک: یعنی من دلم یه پرونده عجیب و ماورایی میخواد!
نامجون: وای خدا، کوک... این چه حرفیه؟ همه جا آرومه و همه حالشون خوبه، بعد تو میخوای مردم برای سرگرمی بمیرن؟! (با تعجب)
که یونگی یهو اومد
یونگی: چخبره؟ کی پرونده میخواد؟
هوسوک هم بهش پیوست
هوسوک: چیزای جدید میشنوم، خیر باشه:/
جیمین و تهیونگ و جین هم اومدن
جین: وا ! همه چی آرومه اینقدر خوبه که!
جیمین: منم با کوک موافقم، برای چی پلیس شدیم پس؟!
تهیونگ: مگه همه پلیسا باید روزانه جون ¹⁰ نفرو نجات بدن؟
جیمین و جونگ کوک همزمان با صدای نسبتا بلند: نه!!!
جونگ کوک: منظورم این نبود بابا! یه پرونده باحال میخوام خوو... بعد ⁶ ماه!!
جمله آخرش رو محکم گفت و باعث شد جین خندش بگیره
کوک: یاااا هیونگ چرا میخندیییی؟
جین: هنوز خیلی بچه ای، بیخیال شو همه چی آرومه ما خیلی خوشبختیم «با خنده»
~-----------------------------------------------------------------------~
«مدوسا صحبت میکنه»
اینم از پارت اول^^ یه پارت دیگه هم میزارم پس بهش عشق بورزین و حمایت کنین؛)
۵.۵k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.