عشق دردناک پارت 4
عشق دردناک پارت 4
______________________♡︎_____________________
ویو چان هیون
بعد از پوشیدن لباسم رفتم پایین و داشتم از گشنگی هلاک میشدم رفتم در یخچال رو باز کردم هیچی نبود من آنقدر گشادم که حوصلم نمیشه برم یه چیزی بخرم بخورم پس زنگ زدم برام پیتزا بیارن تا پیتزا رو بیارن رفتم یکم خونه رو نگاه کنم چون خیلی بزرگ بود و یه حیاط پشتی هم داشت اول رفتم توی حیاط پشتی یه برگه که مچاله شده بود روی زمین افتاده بود و توی خونه ی کناری من توی بالکن یه دختر نشسته بود و گریه میکرد من اون برگه رو برداشتم و خواستم بازش کنم که صدای در اومد رفتم باز کردم پیک پیتزا بود پیتزا رو گرفتم و پولش رو حساب کردم و رفتم توی خونه و خوردم بعد از غذا خوردن باز رفتم توی حیاط پشتی اما اون برگه نبود و اون دختره هم که داشت گریه میکرد نبود خیلی عجیب بود ولی بی خیال رفتم توی خونه دیدم گوشیم داره زنگ میخوره شماره ناشناس بود جواب دادم
+ : الو ......... الو .......... چرا جواب نمیدید
که قطع شد حتماً مزاحم بود رفتم توی گوشیم داشتم دنبال یه کمپانی میگشتم که پیدا کردم بعد از چند سال بلاخره یه کمپانی خوب پیدا کردم یک هفته دیگه باید به کمپانی میرفتم یعنی منم میتونم به اون پارتی آیدل ها برم وای خیلی عالی میشه اما باید تلاش کنم تا بتونم از گوشیم رفتم بیرون من توی کانادا که بودم هر روز میرفتم پیاده روی پس امروز هم میرم رفتم لباسم رو عوض کردم ( اسلاید ۲ ) و رفتم از خونه بیرون چند قدم راه رفتم که به یه پارک رسیدم هیچ کسی نبود من عاشق تنها بودنم پس از فرصت استفاده کردم و رفتم توی پارک و داشتم میدویدم که ..........
______________________♡︎_____________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
چون پارت های قبلی رو حمایت نکردید شرط میزارم
شرط : ۲۰ کامنت ، ۳۰ لایک
اگر شرطا رو انجام بدین واسه پارت بعد شرطا رو کم تر میکنم
نویسنده ::민윤기
______________________♡︎_____________________
ویو چان هیون
بعد از پوشیدن لباسم رفتم پایین و داشتم از گشنگی هلاک میشدم رفتم در یخچال رو باز کردم هیچی نبود من آنقدر گشادم که حوصلم نمیشه برم یه چیزی بخرم بخورم پس زنگ زدم برام پیتزا بیارن تا پیتزا رو بیارن رفتم یکم خونه رو نگاه کنم چون خیلی بزرگ بود و یه حیاط پشتی هم داشت اول رفتم توی حیاط پشتی یه برگه که مچاله شده بود روی زمین افتاده بود و توی خونه ی کناری من توی بالکن یه دختر نشسته بود و گریه میکرد من اون برگه رو برداشتم و خواستم بازش کنم که صدای در اومد رفتم باز کردم پیک پیتزا بود پیتزا رو گرفتم و پولش رو حساب کردم و رفتم توی خونه و خوردم بعد از غذا خوردن باز رفتم توی حیاط پشتی اما اون برگه نبود و اون دختره هم که داشت گریه میکرد نبود خیلی عجیب بود ولی بی خیال رفتم توی خونه دیدم گوشیم داره زنگ میخوره شماره ناشناس بود جواب دادم
+ : الو ......... الو .......... چرا جواب نمیدید
که قطع شد حتماً مزاحم بود رفتم توی گوشیم داشتم دنبال یه کمپانی میگشتم که پیدا کردم بعد از چند سال بلاخره یه کمپانی خوب پیدا کردم یک هفته دیگه باید به کمپانی میرفتم یعنی منم میتونم به اون پارتی آیدل ها برم وای خیلی عالی میشه اما باید تلاش کنم تا بتونم از گوشیم رفتم بیرون من توی کانادا که بودم هر روز میرفتم پیاده روی پس امروز هم میرم رفتم لباسم رو عوض کردم ( اسلاید ۲ ) و رفتم از خونه بیرون چند قدم راه رفتم که به یه پارک رسیدم هیچ کسی نبود من عاشق تنها بودنم پس از فرصت استفاده کردم و رفتم توی پارک و داشتم میدویدم که ..........
______________________♡︎_____________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
چون پارت های قبلی رو حمایت نکردید شرط میزارم
شرط : ۲۰ کامنت ، ۳۰ لایک
اگر شرطا رو انجام بدین واسه پارت بعد شرطا رو کم تر میکنم
نویسنده ::민윤기
۱۵.۳k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.