jungkook 2/3
+میشه صاف وایسی
+دستاتو بیار بالا
_البته مادمازل(این افتاده تو دهنم به یکی از فالوورام گفتم هوف خدایا)
+انقد تکون نخور
ولی به شیطنت ادامه میده
حداقل ۲۰ سانت ازت بلند تره و قد تو نمیرسه که اندازه ی دور سینش رو بگیری
+میشه یکم بیای پایین تر
رو پنجه هاش وایمیسته و سوت میزنه
با چشمای مظلوم نگاهش کردی ساعت ۱۰ شب بود و تو هنوز خونش بودی
چشمات داشت برا خودت میرفت و واقعا نمیدونستی چطوری اون لباس کوفتیو درست کنی
خواستی دور کمرش رو اندازه بگیری مجبور بودی نزدیکش بشی میتونستی بفهمی وقتی نزدیکش میشی لبخند شیرینی میزنه قلبش به تپش درمیاد
یهو سکندی خورد که دستات به هم قفل شد و بغلش کردی با این حرکتت صدایه خندش درومد
_هعی حواست کجاست
+رفته واسه خودش دوست پیدا کنه
و یه زبون کوچولو براش دروردی و ادامه دادی
.............
+تموم شد
_انقد زود
+میخواستی کی تموم بشه
_خب ... یکم دیرتر
و میاد نزدیکت(میدونید دیگه مثل کیدراما هاکه حرف میزنن قدم قدم میان نزدیکت که میخوری به دیوار اونو میگم)
+ت..تو..داری..چ..چیکار....میک..میکنی
_هیچی فقط میخوام چندتا سوال بپرسم اولیش اینه چرا وقتی منو میبینی لکنت میگیره دلیل خاصی داره من انقد ترسناکم
چشماتو بستی و محکم به هم فشار دادی اگر میگفتی به خاطر چیه قطعا ازت متنفر میشد و مثل بقیه بهت هار هار میخندید(ط لیاغت نداری)
+من..
_تو...؟!
+من هیچ جوابی براش ندارم
یدفعه ایی به ذهنت اومد
و خیلی بهت نزدیک شد(درکت نمیکنم جونگکوک حقیقتن)
_ازم پرسیدی چیکار میکنم درسته..؟!
انقد اومد نزدیکت که سرتو تو شونه هات پنهان کردی
_خب..میخوام ازت تشکر کنم
و از روت رفت کنار
+تشکر..!؟
_اره بگو چطوری جبرانش کنم
+خب...اصلا نیازی نیست
_واستا خودم یه راه حلی براش دارم😈
این داستان ادامه دارد ....
سلام🙂*
یه سوال فنی
بنظرتون من دخترم ..؟
یا پسرم..؟
+دستاتو بیار بالا
_البته مادمازل(این افتاده تو دهنم به یکی از فالوورام گفتم هوف خدایا)
+انقد تکون نخور
ولی به شیطنت ادامه میده
حداقل ۲۰ سانت ازت بلند تره و قد تو نمیرسه که اندازه ی دور سینش رو بگیری
+میشه یکم بیای پایین تر
رو پنجه هاش وایمیسته و سوت میزنه
با چشمای مظلوم نگاهش کردی ساعت ۱۰ شب بود و تو هنوز خونش بودی
چشمات داشت برا خودت میرفت و واقعا نمیدونستی چطوری اون لباس کوفتیو درست کنی
خواستی دور کمرش رو اندازه بگیری مجبور بودی نزدیکش بشی میتونستی بفهمی وقتی نزدیکش میشی لبخند شیرینی میزنه قلبش به تپش درمیاد
یهو سکندی خورد که دستات به هم قفل شد و بغلش کردی با این حرکتت صدایه خندش درومد
_هعی حواست کجاست
+رفته واسه خودش دوست پیدا کنه
و یه زبون کوچولو براش دروردی و ادامه دادی
.............
+تموم شد
_انقد زود
+میخواستی کی تموم بشه
_خب ... یکم دیرتر
و میاد نزدیکت(میدونید دیگه مثل کیدراما هاکه حرف میزنن قدم قدم میان نزدیکت که میخوری به دیوار اونو میگم)
+ت..تو..داری..چ..چیکار....میک..میکنی
_هیچی فقط میخوام چندتا سوال بپرسم اولیش اینه چرا وقتی منو میبینی لکنت میگیره دلیل خاصی داره من انقد ترسناکم
چشماتو بستی و محکم به هم فشار دادی اگر میگفتی به خاطر چیه قطعا ازت متنفر میشد و مثل بقیه بهت هار هار میخندید(ط لیاغت نداری)
+من..
_تو...؟!
+من هیچ جوابی براش ندارم
یدفعه ایی به ذهنت اومد
و خیلی بهت نزدیک شد(درکت نمیکنم جونگکوک حقیقتن)
_ازم پرسیدی چیکار میکنم درسته..؟!
انقد اومد نزدیکت که سرتو تو شونه هات پنهان کردی
_خب..میخوام ازت تشکر کنم
و از روت رفت کنار
+تشکر..!؟
_اره بگو چطوری جبرانش کنم
+خب...اصلا نیازی نیست
_واستا خودم یه راه حلی براش دارم😈
این داستان ادامه دارد ....
سلام🙂*
یه سوال فنی
بنظرتون من دخترم ..؟
یا پسرم..؟
۴۷.۸k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.