ببخشید دیر شد
#تصادفی
پارت ۱۱
ویو ا.ت
داشتیم راجب نقشه حرف میزدیم که یهو....
پی دی نیم اومد
پی دی نیم:خب دیگه تموم شد حالا بیا بریم هرزه
_درست حرف بزن(داد)
پی دی نیم:حالا سر من داد میزنی؟(داد)
+بس کنیددددددد(داد)(چقد داد تو داد شد😂😔)
آقا جعون بس کنید خاهش میکنم
شما ام بس کنید آقای پی دی نیم
پی دی نیم: به یه شرط بس میکنم
همه:چی؟
پی دی نیم:جونگ کوک باید با لیا ازدواج کنه
همه:چیییی
پی دی نیم:همینه که هس
وگرنه ا.ت رو ميندازم بیرون و از همه مهم تر کلا از همه ی کار ها میندازمش
_چی داری میگی مرت.....
ته:کوک آروم باش بیا
_چی چی آروم باشم....
+کوک بس کن
گفتیم بیا(با بغض)
_ولی..... هوففف باشه
نامی:کوک آروم باش تو که اینو میشناسی
_ولی آخه ا.ت...
+کوک من مشکلی ندارم
_........
پی دی نیم:چیشد
_باشه قبول میکنم ولی کاری به کار ا.ت نداشته باش
وقتی کوک که این جمله گفت به وضوح میتونستم صدای شکستن قبلمو بشنوم
درسته....من عاشق کوک شده بودم
عاشق کسی که هیچ وقت نمیتونسم بهش برسم
من مناسب کوک نبودم نمیدونم با چه اعتماد به نفسی تونستم عاشقش بشم
یه لبخند فیکی زدم
پی دی نیم:خوبه ولی ا.ت از اینجا اخراج میشه
+چشم(با بغض)
ویو کوک
به دضوح میتونستم بغض توی صدای ا.ت رو بشنوم من عاشقش شده بودم ولی نشد که بشه.....
من از لیا متنفر بودم ولی نمیشد نمیخواستم با عاشق شدنم نسبت به ا.ت بلایی سرش بیارم
پس مجبور شدم قبول کنم......
ویو ا.ت
بعد از اون موقع حدودا یه ساعت میگذره
دارم وسایلمو جمع میکنم
تو این یه ماه
کلی خاطره دارم
با تهونگ
با جیمین با شوگا بد جی هوپ با جین با نامجون و از همه بیشتر با جونگ کوک
من نباید عاشقش میشدم
وسایلمو جمع کردم رفتم پایین
همه پایین بودم
نامی:دلم برات تنگ میشه ا.ت
جین،جی هوپ،شوگا،جیم،ته:ما هم
_ا.ت امیدوارم بتونم دوباره....
+نه کوک نمیخوام دیگه همو ببینیم
ببخشید وارد زندگیت شدم
خدافس همگی(با بغض)
پرش زمانی به دو سال بعد.......
ادامه دارد
پارت ۱۱
ویو ا.ت
داشتیم راجب نقشه حرف میزدیم که یهو....
پی دی نیم اومد
پی دی نیم:خب دیگه تموم شد حالا بیا بریم هرزه
_درست حرف بزن(داد)
پی دی نیم:حالا سر من داد میزنی؟(داد)
+بس کنیددددددد(داد)(چقد داد تو داد شد😂😔)
آقا جعون بس کنید خاهش میکنم
شما ام بس کنید آقای پی دی نیم
پی دی نیم: به یه شرط بس میکنم
همه:چی؟
پی دی نیم:جونگ کوک باید با لیا ازدواج کنه
همه:چیییی
پی دی نیم:همینه که هس
وگرنه ا.ت رو ميندازم بیرون و از همه مهم تر کلا از همه ی کار ها میندازمش
_چی داری میگی مرت.....
ته:کوک آروم باش بیا
_چی چی آروم باشم....
+کوک بس کن
گفتیم بیا(با بغض)
_ولی..... هوففف باشه
نامی:کوک آروم باش تو که اینو میشناسی
_ولی آخه ا.ت...
+کوک من مشکلی ندارم
_........
پی دی نیم:چیشد
_باشه قبول میکنم ولی کاری به کار ا.ت نداشته باش
وقتی کوک که این جمله گفت به وضوح میتونستم صدای شکستن قبلمو بشنوم
درسته....من عاشق کوک شده بودم
عاشق کسی که هیچ وقت نمیتونسم بهش برسم
من مناسب کوک نبودم نمیدونم با چه اعتماد به نفسی تونستم عاشقش بشم
یه لبخند فیکی زدم
پی دی نیم:خوبه ولی ا.ت از اینجا اخراج میشه
+چشم(با بغض)
ویو کوک
به دضوح میتونستم بغض توی صدای ا.ت رو بشنوم من عاشقش شده بودم ولی نشد که بشه.....
من از لیا متنفر بودم ولی نمیشد نمیخواستم با عاشق شدنم نسبت به ا.ت بلایی سرش بیارم
پس مجبور شدم قبول کنم......
ویو ا.ت
بعد از اون موقع حدودا یه ساعت میگذره
دارم وسایلمو جمع میکنم
تو این یه ماه
کلی خاطره دارم
با تهونگ
با جیمین با شوگا بد جی هوپ با جین با نامجون و از همه بیشتر با جونگ کوک
من نباید عاشقش میشدم
وسایلمو جمع کردم رفتم پایین
همه پایین بودم
نامی:دلم برات تنگ میشه ا.ت
جین،جی هوپ،شوگا،جیم،ته:ما هم
_ا.ت امیدوارم بتونم دوباره....
+نه کوک نمیخوام دیگه همو ببینیم
ببخشید وارد زندگیت شدم
خدافس همگی(با بغض)
پرش زمانی به دو سال بعد.......
ادامه دارد
۱۰.۵k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.