آیدل من بخشی از وجودم

Part 1۰
my idol part of me
ویو ساعت ۴:۳۵دقیقه خدمتکارا به سرعت سمت اتاق آت رفتن و اونو بیدار کردند آت هم یک شلوارک مشکی به همراه یک تیشرت لش مشکی پوشید به سمت مشاور تغذیه رفت و بعد از اینکه کارش رو به اتمام رسوند به سمت خونه حرکت کرد وقتی رسید از ماشین خارج شد به شدت خسته بود بعد از اون همه کار یک خواب براش مفید بود

به سمت تخت رفت و روی آن دراز کشید وقتی دید خوابش نمی‌برد به سمت مبل چرمی مشکیش رفت و روی اون دراز کشید لایو آیدل های مختلف و شخصیت های معروف رو میدید از فردا میخواست ورزش رو شروع کنه و تصمیم داشت توی خونه ورزش کنه تا اونجا هم براش قلدری نکنن

به سمت آشپز خونه رفت قرصایی که دکتر داده بود رو خورد و دوباره خواست برگرده که دید یک میز پر از غذا های مختلف هست میز رو پرتاب کرد اونور تمام خدمتکارا تعجب زده بودند آت با داد گفت

آت :از این به بعد اصلا غذا درست نکنید اصن از این خونه مصتراب برید بیرون و من دیگه به خدمتکار نیازی نداریم فقط آجوما بمونه شما ها که همه خونه دارین درسته ؟!

خدمتکارا :بله خانم

آت :خوبه حقوق این ماه رو براتون میرزم

خدمتکارا :متشکریم
اگر دیدی خبری ازم نیست یعنی مسدود شدم و اینجا ادامه میدم

آیدی:@yuibfgvdswdfhvjt1234566789