رمان:)مجنون تر از من:)پارت ۵
رمان:)مجنون تر از من:)پارت ۵
دیانا:دهنم رو بخیه زدن رفتیم دانشگاه
دیانا:ارسلان
ارسلان:بله؟
دیانا:چرا به خاطره من با شقایق کات کردی؟
ارسلان:ببین.......
دیانا:بگو دیگه
ارسلان:چون عاشقتم
دیانا:داری دروغ میگی
ارسلان:جون خودم دارم راست میگم
اصلا شقایق دختر مورد علاقه ی من نیست من با اجبار باهاش رل زدم
دیانا:میشه تعریف کنی برام
ارسلان:اره حتما من شقایق دختر خالمه بعد به اجبار مامانم و خالم که میگفتن شما دوتا رو سر نوشتتون رو ابرا نوشتن رل زدیم
اولاش دوستش داشتم که خیانت کرد بعد من کات کردم بعد دوباره رل زدیم تا تورو دیدم
دیانا:چه جالب منم خیلی خوشم اومده بود ازت ولی فکر کردم چون رل داری بهت نگم
ارسلان:خندیدم
دیانا:دهنم رو بخیه زدن رفتیم دانشگاه
دیانا:ارسلان
ارسلان:بله؟
دیانا:چرا به خاطره من با شقایق کات کردی؟
ارسلان:ببین.......
دیانا:بگو دیگه
ارسلان:چون عاشقتم
دیانا:داری دروغ میگی
ارسلان:جون خودم دارم راست میگم
اصلا شقایق دختر مورد علاقه ی من نیست من با اجبار باهاش رل زدم
دیانا:میشه تعریف کنی برام
ارسلان:اره حتما من شقایق دختر خالمه بعد به اجبار مامانم و خالم که میگفتن شما دوتا رو سر نوشتتون رو ابرا نوشتن رل زدیم
اولاش دوستش داشتم که خیانت کرد بعد من کات کردم بعد دوباره رل زدیم تا تورو دیدم
دیانا:چه جالب منم خیلی خوشم اومده بود ازت ولی فکر کردم چون رل داری بهت نگم
ارسلان:خندیدم
۱.۸k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.