p8
"خونه لیسا و تهیونگ"
"کوک"
کوک : اینجاس؟
لیسا : بله
همه پیاده شدیم
ریوجین : گفتی طراح مانهوا و مانگاست؟!!!
لیسا : ام..بله
ریوجین : من باید یه سری از کاراشو بخرم یائویی چی؟
لیسا : من نمیدونم..چطوره از خودشون بپرسین؟
ریوجین : عالیهههه
سیا : یلا زود باشین که خواهرتون خوابش برده
__________
تهیونگ :"چشمای گرد شده"
لیسا : ام..اوپا..نمیخوای حرفی بزنی؟
تهیونگ : دارم فک میکنم
لیسا : به چی؟
تهیونگ : اینکه الان خوابم یا نه
از قیافش میومد تازه از خواب بیدار شده
_____________
سیا : میتونی روش فکر کنی..شمارهی منیجرمو بهت میدم جوابتو بده
تهیونگ : موافقم موافقم...ولی بین این همه تصویرگر چرا من؟
سیا : چون شاید چون برادر دوست کوکی
کوک : نونااا یه بار میگی دوست یه بار میگی زن تروخدا بیا بریم من گشنمه
ریوجین : میخوام یه سری از مانهواهاتو بگیرم
تهیونگ : هوم؟
ریوجین : تروخدااااا
تهیونگ : ا..البته
"لیسا"
بعد از اینکه خانواده جئون رفتن..نشستم رو مبل
تهیونگ :"زل زدن"
لیسا : چیه؟
تهیونگ : چطوری.؟
لیسا: چطوری نداره
تهیونگ : چطور اینکارو کردی...
لیسا : میدونستم ارزوته با سیا جیوو همکاری کنی
تهیونگ : چطور اینکارو کردییییییییی
لیسا : زهرمار یکم اروم بگیررررررررر
تهیونگ : اون کراشمههه...درمورد ادم بیعرضه ای مثل من باهاش حرف زدی
لیسا : گو نخور کجات بی عرضس
تهیونگ : خب خودمو از پنجره بندازم یا رود خونه "جفت پنجره"
لیسا : هوی(´Д` )
"خونه سیا"
کوک : یه روز خسته کننده دوباره
ریوجین : اوهوم..میگم اوپا
کوک : ها؟
ریوجین : انگار اونی خیلی اصرار داره که تو و اون دختره لیسا رو باهم جفت کنه.
کوک : اون فقد فیزیوتراپیسته...تازه نونا زود فراموش میکنه
ریوجین : چرا؟...مگه دوس نداری یه رل داشته باشی؟
کوک : تو چرا بحثشو میکشی وسط(´Д` )
ریوجین : فقد میخواستم بدونم
کوک : به هر حال..فردا باید برم دیدن یکی
ریوجین : نونا میدونه؟
کوک : نه...چون اگه بدونه تخمامو نیمرو میکنه :|
ریوجین : خوبه که الان خوابه
"کوک"
کوک : اینجاس؟
لیسا : بله
همه پیاده شدیم
ریوجین : گفتی طراح مانهوا و مانگاست؟!!!
لیسا : ام..بله
ریوجین : من باید یه سری از کاراشو بخرم یائویی چی؟
لیسا : من نمیدونم..چطوره از خودشون بپرسین؟
ریوجین : عالیهههه
سیا : یلا زود باشین که خواهرتون خوابش برده
__________
تهیونگ :"چشمای گرد شده"
لیسا : ام..اوپا..نمیخوای حرفی بزنی؟
تهیونگ : دارم فک میکنم
لیسا : به چی؟
تهیونگ : اینکه الان خوابم یا نه
از قیافش میومد تازه از خواب بیدار شده
_____________
سیا : میتونی روش فکر کنی..شمارهی منیجرمو بهت میدم جوابتو بده
تهیونگ : موافقم موافقم...ولی بین این همه تصویرگر چرا من؟
سیا : چون شاید چون برادر دوست کوکی
کوک : نونااا یه بار میگی دوست یه بار میگی زن تروخدا بیا بریم من گشنمه
ریوجین : میخوام یه سری از مانهواهاتو بگیرم
تهیونگ : هوم؟
ریوجین : تروخدااااا
تهیونگ : ا..البته
"لیسا"
بعد از اینکه خانواده جئون رفتن..نشستم رو مبل
تهیونگ :"زل زدن"
لیسا : چیه؟
تهیونگ : چطوری.؟
لیسا: چطوری نداره
تهیونگ : چطور اینکارو کردی...
لیسا : میدونستم ارزوته با سیا جیوو همکاری کنی
تهیونگ : چطور اینکارو کردییییییییی
لیسا : زهرمار یکم اروم بگیررررررررر
تهیونگ : اون کراشمههه...درمورد ادم بیعرضه ای مثل من باهاش حرف زدی
لیسا : گو نخور کجات بی عرضس
تهیونگ : خب خودمو از پنجره بندازم یا رود خونه "جفت پنجره"
لیسا : هوی(´Д` )
"خونه سیا"
کوک : یه روز خسته کننده دوباره
ریوجین : اوهوم..میگم اوپا
کوک : ها؟
ریوجین : انگار اونی خیلی اصرار داره که تو و اون دختره لیسا رو باهم جفت کنه.
کوک : اون فقد فیزیوتراپیسته...تازه نونا زود فراموش میکنه
ریوجین : چرا؟...مگه دوس نداری یه رل داشته باشی؟
کوک : تو چرا بحثشو میکشی وسط(´Д` )
ریوجین : فقد میخواستم بدونم
کوک : به هر حال..فردا باید برم دیدن یکی
ریوجین : نونا میدونه؟
کوک : نه...چون اگه بدونه تخمامو نیمرو میکنه :|
ریوجین : خوبه که الان خوابه
۴.۵k
۰۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.