Psychic lover86🔞
Psychic lover86🔞
تا حالا همچین حسی رو به
را.بطه با دیگران نداشت.شاید چون میخواد
با یک دختر را.بطه داشته باشه خوشحالش
میکنه.
بعد از اینکه بالا تـ نه ی سونا رو کامل
لخــ ت کرد شروع کرد
در اور.دن شلوارش.سونا الان لخـ ت بود
کاملا لخـ ت.اون تا حالا بد.ن لخـ تش رو
به کسی نشون نداده بود.ولی الان…
سونا:خواهش میکنم…ترو خدا…هرکار بگی
انجام میدم فقط ول کن.لطفا…
جیکی:عهه خفه شو دیگه بیب.باید
برای نا.له کردن جون داشته باشی.و اینکه
خودت رو کنترل کن بد.نت داره میلرزه و خوشم نمیاد.
جیکی دهن سونا رو بست تا حداقل
ساکت باشه.جیکی پای سونا رو با وسیله
ی مخصوصش بست(هی من فقط اسمشون و بلد نیستم فک نکنین تو گوگل سرچ کردم دارم میگما فقط نمیدونم اسمشون چیه)
جیکی شروع کرد به در او.ردن
لبا.سای خودش.کتش رو در آورد و شروع
کرد به با.ز کردن دکمه های پیراهن مردونش
سونا که نمیتونست حرف بزنه ولی
تا حدممکن گریه میکرد.جیکی
در حال با.ز کردن کمر بندش بود
که سر درد شدیدی گرفت.
“لعنتی الان وقتش نیست”
این چیزی بود که جیکی میگفت.
جیکی یکنگاه به بد.ن ظریف دختر انداخت
که دور مچ دست و پاش داشت قرمز
میشد.جیکی بدون توجه به چیزای
دیگه شروع کرد به در اور.دن شلوارش
الان فقط یک با.کسر پاش بود.
تا حالا همچین حسی رو به
را.بطه با دیگران نداشت.شاید چون میخواد
با یک دختر را.بطه داشته باشه خوشحالش
میکنه.
بعد از اینکه بالا تـ نه ی سونا رو کامل
لخــ ت کرد شروع کرد
در اور.دن شلوارش.سونا الان لخـ ت بود
کاملا لخـ ت.اون تا حالا بد.ن لخـ تش رو
به کسی نشون نداده بود.ولی الان…
سونا:خواهش میکنم…ترو خدا…هرکار بگی
انجام میدم فقط ول کن.لطفا…
جیکی:عهه خفه شو دیگه بیب.باید
برای نا.له کردن جون داشته باشی.و اینکه
خودت رو کنترل کن بد.نت داره میلرزه و خوشم نمیاد.
جیکی دهن سونا رو بست تا حداقل
ساکت باشه.جیکی پای سونا رو با وسیله
ی مخصوصش بست(هی من فقط اسمشون و بلد نیستم فک نکنین تو گوگل سرچ کردم دارم میگما فقط نمیدونم اسمشون چیه)
جیکی شروع کرد به در او.ردن
لبا.سای خودش.کتش رو در آورد و شروع
کرد به با.ز کردن دکمه های پیراهن مردونش
سونا که نمیتونست حرف بزنه ولی
تا حدممکن گریه میکرد.جیکی
در حال با.ز کردن کمر بندش بود
که سر درد شدیدی گرفت.
“لعنتی الان وقتش نیست”
این چیزی بود که جیکی میگفت.
جیکی یکنگاه به بد.ن ظریف دختر انداخت
که دور مچ دست و پاش داشت قرمز
میشد.جیکی بدون توجه به چیزای
دیگه شروع کرد به در اور.دن شلوارش
الان فقط یک با.کسر پاش بود.
۵.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.