فقط مال من باش پارت ۶۹
باهم رفتیم خونه جنی با ماشین منم در زدم اومد در و باز کرد من:عععععععع سلامم جنی:ععععع بیا تو کی بود ندیدمت من:فکر کنم شیش ماه پیش بود کوک:سلام جنی:سلام بیاید تو من:باشه بعد رفتیم تو یهو یکی با ماسک ترسناک پرید جلومون من جیغ کشیدم رفتم تو بغل جونگ کوک من و جونگکوک :هی چیکار میکنی بعد ماسکشو برداشت دیدم دامیونه من:دامیون خودتی پسر (قیافه جونگ کوک اینجا دیدنیه😐😂🤣🤣🤣🤣🤣) کوک(تو ذهنش):ای بابا بازم پسر ماسکشو برداشت دامیون:پس کی میتونه باشه جوجو بعد دامیون اومد بغلم کنه جونگ کوک اومد جلوشو گرفت کوک:اهممم سلام من جونگ کوک دوست پسر یونا دامیون:به به یونا از این جذاب تر پیدا نکردی من:چون نمیشد (اینجا جونگ کوک دست دامیون و اینجوری تکون میده😐😂😂🤣🤣) دامیون:نگفته بودی دوست پسر داری من:بودی که بگم دامیون:میدونی دیگه کی اینجاست من:کی دامیون:شاسگول من:واتتتت لومی دامیون:یسس(اونم پسر بود 😐😂😂ولی اونم جذاب بود دیگه ) من:تو رو خدا کوش دامیون:اونجاس خاک برسر داره به دخترا نخ میده من:دست از این کاراش برمداشته هنوز دامیون:چی بگیم خودش آخر میفهمه چیکار کرده الانم مسته من:اوففف مست میشه خیلی جذاب و وحشی میشه کوک:اهممم یه نگاه به جونگ کوک کردم تو چشماش خشم بود دامیون:آهاییی لومییییی ول کن اونارو رو میکنما بیا ببین کی اومده یونا تا فهمید من اومدم سریع اومد خیلی فرض منو از دست جونگ کوک کش رفت اومد تو بغلم لومی:کجا بودی تو (الان جونگ کوک عصبیه چون کش رفت😐😂😂🤣🤣) من:تو کجا بودی (جونگ کوک دوست دخترت پسر باز جهانیه😐😂🤣🤣😂آخ آخ آخ😐😂😂) من:هی برو عقب مستی وحشی همون موقع دامیون رفت سمت جونگ کوک دستشو انداخت دور گردن جونگ کوک
از زبون جونگ کوک
دستشو انداخت دور گردنم دستشو نگاه کردم من(تو ذهنم):مرتیکه قرازه شیطونه میگه دستشو بشگونم😐 دامیون:هعیییی میدونی یونا وقتی بچه بوده پسر بازه خوبی بود ده تا از دوستاشو آوردم من:چییییی😲(یا خدا😐😂😂😂الان حمله میکنن همشون) دامیون:هی شما ۱۰ تا بیاید یونا یونا:چییییی اونام آقا خفه میشم جونگ کوک کمک له میشم کای جکی اسگول عنتر امل و.... که صداشون کرد اومدن برن تو بغل یونا اون لومیم ولش نمیکرد آخر دست به کار شدم دوییدم یونا رو کش رفتم اون ۱۰ تا:هی یونا رو کجا بردی کای:یونا این کیه یونا:عشقم دامیون:پسر خوبیه ازش خوشم اومد من:من جونگ کوکم کای:منم کایم خوشبختم من:منم یونا:جونگ کوک اونم لومیه لومی:سلام دوست پسرشی من:بله و همسر آیندش جونگ کوک منو فشار میداد لومی:چون یونا مثل خواهرماس و دوست ماهم دوستش داریم من(تو ذهنم):میزنم تو دهنت😤 لومی:از گل نازک تر به دخترمون نمیگیا یونا:اوه نه نه نه این مثل قبلی نیست جونگ کوک خیلی خوبه
از زبون جونگ کوک
دستشو انداخت دور گردنم دستشو نگاه کردم من(تو ذهنم):مرتیکه قرازه شیطونه میگه دستشو بشگونم😐 دامیون:هعیییی میدونی یونا وقتی بچه بوده پسر بازه خوبی بود ده تا از دوستاشو آوردم من:چییییی😲(یا خدا😐😂😂😂الان حمله میکنن همشون) دامیون:هی شما ۱۰ تا بیاید یونا یونا:چییییی اونام آقا خفه میشم جونگ کوک کمک له میشم کای جکی اسگول عنتر امل و.... که صداشون کرد اومدن برن تو بغل یونا اون لومیم ولش نمیکرد آخر دست به کار شدم دوییدم یونا رو کش رفتم اون ۱۰ تا:هی یونا رو کجا بردی کای:یونا این کیه یونا:عشقم دامیون:پسر خوبیه ازش خوشم اومد من:من جونگ کوکم کای:منم کایم خوشبختم من:منم یونا:جونگ کوک اونم لومیه لومی:سلام دوست پسرشی من:بله و همسر آیندش جونگ کوک منو فشار میداد لومی:چون یونا مثل خواهرماس و دوست ماهم دوستش داریم من(تو ذهنم):میزنم تو دهنت😤 لومی:از گل نازک تر به دخترمون نمیگیا یونا:اوه نه نه نه این مثل قبلی نیست جونگ کوک خیلی خوبه
۲۲.۹k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.