✦✧✧ - ✧✧✦ اجـبــار p▪︎²³
چرا همه چی تو زندگی من داره به اجبار پیش میره
از زبان جونگ کوک:
وقتی رفتیم داخل با همهمه و نگرانی رو به رو شدم ولی برام مهم نبود دیدم ا/ت و عکاس دارن باهم حرف میزنن و عکاس دست ا/ت و گرفت و با خودش برد
این عوضی دیگه داره میره رو مخم رفتم از منشی پرسیدم قضیه رو برام تعریف کرد یعنی اون عوضی میخواد از ا/ت ....
منم باید باهاشون برم به بابام گفتم و رفتم دنبالشون محل عکسبرداری تقریبا دور بود یعنی چی اینجا که مثل جنگل میمونه از ماشین پیاده شدم
عکاس: آقای جئون شما اینجا چیکار میکنین
+به تو چه
عکسبرداری شروع شد:
عکاس: خب حالا کمرتون و به سمت عقب خم کنید و دستتون و بیارین بالا
_اینجوری؟
ع:نه یه لحظه (رفت جلو و به ا/ت یاد داد چطوری ژست بگیره)
+این عوضی الان به کمر ا/ت دست زد؟ منکه شوهرشم تاحالا اینکارو نکردم اوففف چقد گرمه اینجا
ع:خب چند تا دیگه مونده حالا باید اینطوری ژست بگیرید
_اوف خسته شدم دیگه کی تموم میشه
+نمی بینی خسته شده یه عالمه عکس گرفتی بسه دیگه (بلند)
ع:خب پس ما اینجا رو جمع و جور میکنیم شما هم لباستون و عوض کنید برگردیم شرکت
لباسمو عوض کردم چند دقیقه نشستم اوفف اینا کارشون کی تموم میشه برم یکم قدم بزنم اینجا چقد خوشگل و بزرگه رفتم و کلا از اون محل دور شدم وای اینجا چه خوبه چند تا سلفی بگیرم
چند دقیقه بعد:
خب دیگه برگردم وایسا از کدوم طرف اومده بودم فک کنم از این سمت اومدم نه اینجا وای خدا نکنه گم بشم هر چقد از هر طرف میرفتم بازم به جاهای دور تر و تاریک تر میرسیدم هوا هم تاریک شده بود خیلی می ترسیدم هر چقد میخواستم به بقیه زنگ بزنم گوشیم آنتن نمیداد خدایا چرا من انقد بدبختم ...
#فیک #فیک_جونگکوک #بی_تی_اس #کیپاپ
#BTS #BTS_ARMY #K_pop #Jungkook
از زبان جونگ کوک:
وقتی رفتیم داخل با همهمه و نگرانی رو به رو شدم ولی برام مهم نبود دیدم ا/ت و عکاس دارن باهم حرف میزنن و عکاس دست ا/ت و گرفت و با خودش برد
این عوضی دیگه داره میره رو مخم رفتم از منشی پرسیدم قضیه رو برام تعریف کرد یعنی اون عوضی میخواد از ا/ت ....
منم باید باهاشون برم به بابام گفتم و رفتم دنبالشون محل عکسبرداری تقریبا دور بود یعنی چی اینجا که مثل جنگل میمونه از ماشین پیاده شدم
عکاس: آقای جئون شما اینجا چیکار میکنین
+به تو چه
عکسبرداری شروع شد:
عکاس: خب حالا کمرتون و به سمت عقب خم کنید و دستتون و بیارین بالا
_اینجوری؟
ع:نه یه لحظه (رفت جلو و به ا/ت یاد داد چطوری ژست بگیره)
+این عوضی الان به کمر ا/ت دست زد؟ منکه شوهرشم تاحالا اینکارو نکردم اوففف چقد گرمه اینجا
ع:خب چند تا دیگه مونده حالا باید اینطوری ژست بگیرید
_اوف خسته شدم دیگه کی تموم میشه
+نمی بینی خسته شده یه عالمه عکس گرفتی بسه دیگه (بلند)
ع:خب پس ما اینجا رو جمع و جور میکنیم شما هم لباستون و عوض کنید برگردیم شرکت
لباسمو عوض کردم چند دقیقه نشستم اوفف اینا کارشون کی تموم میشه برم یکم قدم بزنم اینجا چقد خوشگل و بزرگه رفتم و کلا از اون محل دور شدم وای اینجا چه خوبه چند تا سلفی بگیرم
چند دقیقه بعد:
خب دیگه برگردم وایسا از کدوم طرف اومده بودم فک کنم از این سمت اومدم نه اینجا وای خدا نکنه گم بشم هر چقد از هر طرف میرفتم بازم به جاهای دور تر و تاریک تر میرسیدم هوا هم تاریک شده بود خیلی می ترسیدم هر چقد میخواستم به بقیه زنگ بزنم گوشیم آنتن نمیداد خدایا چرا من انقد بدبختم ...
#فیک #فیک_جونگکوک #بی_تی_اس #کیپاپ
#BTS #BTS_ARMY #K_pop #Jungkook
۱۴.۵k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.