هانی بال² پارت اول
هانیبال² پارت یک
فردا ظهر ساعت ۳ *
ا.ت ویو :
از خواب بیدار شدم و دیدم تهیونگ کنارم خوابیده اونم با بالا تنه لخت دو طرف دستاش زیر بالشتش بودن
خیلی خجالت میکشیدم ازش
از اون روز دوهفته گذشته و جونگکوک گهگاهی پیام میداد که چطورم و فقط به عنوان یک برادر نگران شده
منم بلاکش کرده بودم نمیکردم که.. تهیونگ سرمو از تنم جدا میکرد
بلند شدم رفتم رفتم سمت دستشویی اخیشی گفتم
- باید همیشه بخاطر این دستشویی بیدار شم صبح زود! ایش
دستامو شستم و صورتمم همینطور
کرم مرطوب کننده ای رو زدم به صورتم و اروم خندیدم
- واو با اینکه یکم زخم رو بدنته خیلی خوشگلی دختر.
از سرویس اومدم بیرون و سمت میز توالت رفتم
به اینه نگاه کردم و اومی زیر لب گفتم
و شروع کردم به کمرنگ زدن رژ لبم روی لبام.
صدای تهیونگ که اول صبحی ترسناک و خشدار بود رو نزدیک گوشم شنیدم
+ بیبی برای کی داری خوشگل میکنی
نفسای گرمش میخورد به گوشم و زیر گوشم
مورمور شدم.. ایی خدا
گردنمو کج و شونمو بالا کشیدم ، گوشم مالیدم
- برای خودم
+ ولی بهتره برای من باشه چون اینطوری بیشتر به خودت میرسی پرنسس کوچولو
- من پرنسس کوچولوی تو نیستم! یادم نرفته چجوری تجاوز کردی چجوری کتکم زدی ..پس برای من..
یهو افتادم زمین گوشم میسوخت ولی شدت ضربش محکم نبود شوک اور بود
بغض کرده بودم که سرم داد کشید
+ وقتی میگم کوچولو یعنی هستی! نکنه دلتنگ همون تهیونگ هاریی؟؟ آره؟؟
-ن..نه ب..ببخشید..
+ خوبه حالا پاشو بریم ناهار بخوریم
- اوهوم..
سرمو انداختم پایین و بلند شدم با حس گرمی لبای تهیونگ روی لبام بغضم داشت میترکید
که یهو چشمامو بست و گلومو مک زد
میگفتن هرکسی گلوی عشقشو بمکه بغضش میره
کمی با زور عقب کشیدمش
+ امشب قراره بریم خونه بابا و مامانت یادت که نرفته؟
- ن..نه
دستشو دور کمرم حلقه کرده بود
معذب بودم ، کسی که ازش متنفر بودم اینطوری
انقد.. به من نزدیکه حس خاصی ندارم به غیر از این فکر کنم بعد ها عادت کنم..
از پله ها باهم رفتیم پایین که دیدم ..
...
...
شرط ۳۵ لایک
۴۵ تا کامنت
فردا ظهر ساعت ۳ *
ا.ت ویو :
از خواب بیدار شدم و دیدم تهیونگ کنارم خوابیده اونم با بالا تنه لخت دو طرف دستاش زیر بالشتش بودن
خیلی خجالت میکشیدم ازش
از اون روز دوهفته گذشته و جونگکوک گهگاهی پیام میداد که چطورم و فقط به عنوان یک برادر نگران شده
منم بلاکش کرده بودم نمیکردم که.. تهیونگ سرمو از تنم جدا میکرد
بلند شدم رفتم رفتم سمت دستشویی اخیشی گفتم
- باید همیشه بخاطر این دستشویی بیدار شم صبح زود! ایش
دستامو شستم و صورتمم همینطور
کرم مرطوب کننده ای رو زدم به صورتم و اروم خندیدم
- واو با اینکه یکم زخم رو بدنته خیلی خوشگلی دختر.
از سرویس اومدم بیرون و سمت میز توالت رفتم
به اینه نگاه کردم و اومی زیر لب گفتم
و شروع کردم به کمرنگ زدن رژ لبم روی لبام.
صدای تهیونگ که اول صبحی ترسناک و خشدار بود رو نزدیک گوشم شنیدم
+ بیبی برای کی داری خوشگل میکنی
نفسای گرمش میخورد به گوشم و زیر گوشم
مورمور شدم.. ایی خدا
گردنمو کج و شونمو بالا کشیدم ، گوشم مالیدم
- برای خودم
+ ولی بهتره برای من باشه چون اینطوری بیشتر به خودت میرسی پرنسس کوچولو
- من پرنسس کوچولوی تو نیستم! یادم نرفته چجوری تجاوز کردی چجوری کتکم زدی ..پس برای من..
یهو افتادم زمین گوشم میسوخت ولی شدت ضربش محکم نبود شوک اور بود
بغض کرده بودم که سرم داد کشید
+ وقتی میگم کوچولو یعنی هستی! نکنه دلتنگ همون تهیونگ هاریی؟؟ آره؟؟
-ن..نه ب..ببخشید..
+ خوبه حالا پاشو بریم ناهار بخوریم
- اوهوم..
سرمو انداختم پایین و بلند شدم با حس گرمی لبای تهیونگ روی لبام بغضم داشت میترکید
که یهو چشمامو بست و گلومو مک زد
میگفتن هرکسی گلوی عشقشو بمکه بغضش میره
کمی با زور عقب کشیدمش
+ امشب قراره بریم خونه بابا و مامانت یادت که نرفته؟
- ن..نه
دستشو دور کمرم حلقه کرده بود
معذب بودم ، کسی که ازش متنفر بودم اینطوری
انقد.. به من نزدیکه حس خاصی ندارم به غیر از این فکر کنم بعد ها عادت کنم..
از پله ها باهم رفتیم پایین که دیدم ..
...
...
شرط ۳۵ لایک
۴۵ تا کامنت
۱۵.۲k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.