🖇فراز و نشیب 🖇
V... RHS:
دیانا: ارسلان
ارسلان: جونم
دیانا: اذیت نکن برو بیرون
ارسلان: من که همچیتو چشیدم و دیدم
دیانا: لباسام رو برداشتم و رفتم تو حموم و پوشیدم
ارسلان: دیانا اومد بیرون و رفت توی آشپز خونه و منم دنبالش راه افتادم
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: میگم که ما تا حالا باهم مسافرت نرفتیم بیا با بچه ها بریم کیش
ارسلان: وایسا به محراب یه زنگ بزنم
●●●●●●●●●●●●●●●●●
مهشاد: محراب گمشو برو اونور
محراب : نمیرممممم
مهشاد: گازی از دستش گرفتم و رومو کردم اونور
.
محراب : چه مرگته وحشی دستم
ممهشاد: محمد مهراب جان
مهراب : با دیدن اسم ارسلان که داشت گوشیمو میترکوند لبخند شیطانی ای به مهشاد زدم و گوشیو جواب دادم
[ ارسلان + مهراب _]
_ سلام مارمولیک
+ سلام نمک دون حالت چطوره
_ ما خوبیم شما چطورین
+ خیل خب زر نزن دیگه میگم میای بریم کیش
.
_ آره داش پایم
+ اوکی پس من به ممد و متين هم پیم میدم
_حله داش
+ گمشو خدافز
دیانا: چی گف ؟
ارسلان: گف میاد
دیانا: به نیکا و پانیذ هم بگووو
دیانا: ارسلان
ارسلان: جونم
دیانا: اذیت نکن برو بیرون
ارسلان: من که همچیتو چشیدم و دیدم
دیانا: لباسام رو برداشتم و رفتم تو حموم و پوشیدم
ارسلان: دیانا اومد بیرون و رفت توی آشپز خونه و منم دنبالش راه افتادم
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: میگم که ما تا حالا باهم مسافرت نرفتیم بیا با بچه ها بریم کیش
ارسلان: وایسا به محراب یه زنگ بزنم
●●●●●●●●●●●●●●●●●
مهشاد: محراب گمشو برو اونور
محراب : نمیرممممم
مهشاد: گازی از دستش گرفتم و رومو کردم اونور
.
محراب : چه مرگته وحشی دستم
ممهشاد: محمد مهراب جان
مهراب : با دیدن اسم ارسلان که داشت گوشیمو میترکوند لبخند شیطانی ای به مهشاد زدم و گوشیو جواب دادم
[ ارسلان + مهراب _]
_ سلام مارمولیک
+ سلام نمک دون حالت چطوره
_ ما خوبیم شما چطورین
+ خیل خب زر نزن دیگه میگم میای بریم کیش
.
_ آره داش پایم
+ اوکی پس من به ممد و متين هم پیم میدم
_حله داش
+ گمشو خدافز
دیانا: چی گف ؟
ارسلان: گف میاد
دیانا: به نیکا و پانیذ هم بگووو
۲۲.۳k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.