درخواستی.....................
درخواستی.....................
فیک جیکوک
ساواک
پارت۱
از زبون جیمین
هوفففف امروز باحال ترین روز و در عین حال عن ترین روز بود اخه من نمیدونم چرا هر دفعه اینجوری میشه اصلا چرا منننننن هوفففف
خودش گرفته کپیده بعد من خداایا کاش میتونستم خفش کنم حداقال
به دسته گلای نامرتب رو میر نگاهی انداختم هنوز مونده بود دوباره سرمو برگردوندم و به ساعت نگاه کردمم ۱۱ شب به به واقا به به عالی شد اصلا
البته داشتن یه گلخونه بزرگ این مصیبت هارو هم داره
کلافه شده بودم از دست این عموی پیرم واقا بعضی اوقات کلا رو مخه خیلی رو مخه مثل امروز مثلا قرار بود شب برم کلاب ولی الان مجبورم گل دسته بندی کنم البته برای مشتری مخفی عمو جون یعنی خوشم میاد شدم دختر خانومش هی دستور میده بهم اهه کاش منم میتونستم شوهر کنم از دست این عجوزه راحت بشم ولی ای زندگی عنی من هییییی. بالاخره اونقدر حرص خوردم و غر زدم که نمیدونم کی ساعت شد چهار صبح و بالاخره تموم شد وایییکمرم رگ به رگ.شد بلند شدم و ترقق اخ خدا خیلی دیر شده بود و قطعا فردا خواب میمونم خوب بعیدم نیست ۱۵۶دسته گل مختلف واییی خدا کمرم یه دستمو گرفتم به کمرم و دوباره بلند شدم اول یه نگاهی به دسته گلا کردم لامصب هر کی بود سلیقه خوبی داشت البته با دسته بندی من بهترم شده والا وهمینطور معلوم بود سخت پسنده چون از بس عموم گفت یه سانتم اینور اونور نشه حدس زدم دیگه واقا چشمام کار نمیکرد میدونستم الان شبیه به ادم خماریم که چند ساعته نزده خندم گرفت ولی دیگه واقا نا نداشتم به خاطر همین خودمو پرت کردم وسط زمین و بدون توجه به زمین کاشی شده سرد و پر گل و خار نایلون گرفتم خوابیدم که به ثانیه نکشید خوابم برد
چطور بود؟
#بی_تی_اس#فیک#جیمین#کوک#جیکوک#تهکوک#کره_جنوبی#مین_یونگی#شوگا#کیپاپ#کیپاپر
فیک جیکوک
ساواک
پارت۱
از زبون جیمین
هوفففف امروز باحال ترین روز و در عین حال عن ترین روز بود اخه من نمیدونم چرا هر دفعه اینجوری میشه اصلا چرا منننننن هوفففف
خودش گرفته کپیده بعد من خداایا کاش میتونستم خفش کنم حداقال
به دسته گلای نامرتب رو میر نگاهی انداختم هنوز مونده بود دوباره سرمو برگردوندم و به ساعت نگاه کردمم ۱۱ شب به به واقا به به عالی شد اصلا
البته داشتن یه گلخونه بزرگ این مصیبت هارو هم داره
کلافه شده بودم از دست این عموی پیرم واقا بعضی اوقات کلا رو مخه خیلی رو مخه مثل امروز مثلا قرار بود شب برم کلاب ولی الان مجبورم گل دسته بندی کنم البته برای مشتری مخفی عمو جون یعنی خوشم میاد شدم دختر خانومش هی دستور میده بهم اهه کاش منم میتونستم شوهر کنم از دست این عجوزه راحت بشم ولی ای زندگی عنی من هییییی. بالاخره اونقدر حرص خوردم و غر زدم که نمیدونم کی ساعت شد چهار صبح و بالاخره تموم شد وایییکمرم رگ به رگ.شد بلند شدم و ترقق اخ خدا خیلی دیر شده بود و قطعا فردا خواب میمونم خوب بعیدم نیست ۱۵۶دسته گل مختلف واییی خدا کمرم یه دستمو گرفتم به کمرم و دوباره بلند شدم اول یه نگاهی به دسته گلا کردم لامصب هر کی بود سلیقه خوبی داشت البته با دسته بندی من بهترم شده والا وهمینطور معلوم بود سخت پسنده چون از بس عموم گفت یه سانتم اینور اونور نشه حدس زدم دیگه واقا چشمام کار نمیکرد میدونستم الان شبیه به ادم خماریم که چند ساعته نزده خندم گرفت ولی دیگه واقا نا نداشتم به خاطر همین خودمو پرت کردم وسط زمین و بدون توجه به زمین کاشی شده سرد و پر گل و خار نایلون گرفتم خوابیدم که به ثانیه نکشید خوابم برد
چطور بود؟
#بی_تی_اس#فیک#جیمین#کوک#جیکوک#تهکوک#کره_جنوبی#مین_یونگی#شوگا#کیپاپ#کیپاپر
۶.۱k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.