لیدی خشن من!
لیدی خشن من!
PÂRT:②
کوک ویو
♬فک کنم توم همون اسنایپر معروفی
♪فک کنم توم کسی هستی که گفت یسال برام کار کن؟
♬قبول میکنی؟
♪..اره....بیا
♬عجب
♪ حوصلم گاییده شد(آروم)
بریم بیرون
♬باشه
♪ اهل موتور سواری هستی یا نه
♬چه خوبشم
(پرش زمانی به حیاط)(پارکینگ
*خانم چی شمارو اینجا کشونده
♪ در گاراژمو وا کن
*چشم
(༺༺༻༻)(صدای باز شدن درا
♬واو
♪یکیو انتخاب کن
♬چرا؟
♪مگه نمیخوای بریم بیرون
♬چرا ولی خودم موتور دارم و اوردم
♪خب زودتر میگفتی
♬هه
(پرش زمانی به جاده)
کوک ویو
جیان خیلی گاز میده کلا اروم نمیره ولی منم دست کم ازش نداشتم
داشتم از نمنم بارون لذت میبردم که دیدم جیان رفته
♬ایش اصن هر گوری رفت
تا ساعت 1،2 بیرون بودم رفتم خونه معلوم بود همه خابن
♬هی اینو ببر توی پارکینگ بزار راستی جیانو ندیدی؟
*چشم... بله! اتفاقا باغو تا اخر برید میرسید به یه سالن که خانم جوان شخصا اونو درست کردن
♬...
حرکت کردم سمت باغ تا اخرش رفتم و به یه سالن نسبتا بزرگ رسیدم
دیدم جیان داره تمرین میکنه و به کیسع بوکس مشت میزنه در حالی که هندزفری رو گوششه
یه شلوارک و یه تاپ مشکی وقتی به پاهاش نگا کردم وااای چقد بدنش سفیده
رفتم سمتش تا رفتم با گارد برگشت
♪ اوه سلام
♬سلام میگم چرا ولم کردی
♪(دوباره شروع میکنه تمرین کردن) خودت سئولو مث کف دستت میشناسی نیازی نبود من باشم پیشت
♬هی
♪میرم یه جای دیگه تمرین کنم
♬همه بدنش عرق کرده بود
منم شروع کردم تمرین کردن ساعت ها گذشت و منم توی افکارم غرق شدم و یدفعه گوشیمو نگا کردم ساعت ⁵ رو نشون میداد توی سالن ولو شدم
وقتی چشامو وا کردم هوا روشن شده بود دوباره گوشیمو نگا کردم ساعت⁸:⁸ نشون میداد بلند شدم و رفتم توی خونه با ورود من جیانم وارد شد اما انگار اون خسته تر بود
♬صب بخیر
م. ک: تا الان کجا بودین
♬من داشتم تمرین میکردم
♪منم
م. کـ: جیان مثل اینکه تو خسته تری برو دوش بگیر و بخواب
کوک توهم دوش بگیر بیا صبونه بخور
♪♬چشم
♪ از ساعت²که اومدم تا الان تمرین کردم مث سگ خستم
رفتم حموم اومدم بیرون لباسامو پوشیدمو رو تخت ولو شدم و پتو رو خودم کشیدم
(پرش ساعت ¹²: ¹²
چشمامو باز کردم مامان کوک و مامانم تو اتاقم بودن
م.ک: وای بلخره بیدار شدی؟
♪چی شده
م.ج:نگرانت شدیم گفتیم حالت بد نشده باشع
♪مرسی حالم خوبه
رفتن بیرون
منم بلند شدم ورفتم دستشویی تا کارهای لازم روانجام بدم
تق تق
♪بله؟
منم..........
PÂRT:②
کوک ویو
♬فک کنم توم همون اسنایپر معروفی
♪فک کنم توم کسی هستی که گفت یسال برام کار کن؟
♬قبول میکنی؟
♪..اره....بیا
♬عجب
♪ حوصلم گاییده شد(آروم)
بریم بیرون
♬باشه
♪ اهل موتور سواری هستی یا نه
♬چه خوبشم
(پرش زمانی به حیاط)(پارکینگ
*خانم چی شمارو اینجا کشونده
♪ در گاراژمو وا کن
*چشم
(༺༺༻༻)(صدای باز شدن درا
♬واو
♪یکیو انتخاب کن
♬چرا؟
♪مگه نمیخوای بریم بیرون
♬چرا ولی خودم موتور دارم و اوردم
♪خب زودتر میگفتی
♬هه
(پرش زمانی به جاده)
کوک ویو
جیان خیلی گاز میده کلا اروم نمیره ولی منم دست کم ازش نداشتم
داشتم از نمنم بارون لذت میبردم که دیدم جیان رفته
♬ایش اصن هر گوری رفت
تا ساعت 1،2 بیرون بودم رفتم خونه معلوم بود همه خابن
♬هی اینو ببر توی پارکینگ بزار راستی جیانو ندیدی؟
*چشم... بله! اتفاقا باغو تا اخر برید میرسید به یه سالن که خانم جوان شخصا اونو درست کردن
♬...
حرکت کردم سمت باغ تا اخرش رفتم و به یه سالن نسبتا بزرگ رسیدم
دیدم جیان داره تمرین میکنه و به کیسع بوکس مشت میزنه در حالی که هندزفری رو گوششه
یه شلوارک و یه تاپ مشکی وقتی به پاهاش نگا کردم وااای چقد بدنش سفیده
رفتم سمتش تا رفتم با گارد برگشت
♪ اوه سلام
♬سلام میگم چرا ولم کردی
♪(دوباره شروع میکنه تمرین کردن) خودت سئولو مث کف دستت میشناسی نیازی نبود من باشم پیشت
♬هی
♪میرم یه جای دیگه تمرین کنم
♬همه بدنش عرق کرده بود
منم شروع کردم تمرین کردن ساعت ها گذشت و منم توی افکارم غرق شدم و یدفعه گوشیمو نگا کردم ساعت ⁵ رو نشون میداد توی سالن ولو شدم
وقتی چشامو وا کردم هوا روشن شده بود دوباره گوشیمو نگا کردم ساعت⁸:⁸ نشون میداد بلند شدم و رفتم توی خونه با ورود من جیانم وارد شد اما انگار اون خسته تر بود
♬صب بخیر
م. ک: تا الان کجا بودین
♬من داشتم تمرین میکردم
♪منم
م. کـ: جیان مثل اینکه تو خسته تری برو دوش بگیر و بخواب
کوک توهم دوش بگیر بیا صبونه بخور
♪♬چشم
♪ از ساعت²که اومدم تا الان تمرین کردم مث سگ خستم
رفتم حموم اومدم بیرون لباسامو پوشیدمو رو تخت ولو شدم و پتو رو خودم کشیدم
(پرش ساعت ¹²: ¹²
چشمامو باز کردم مامان کوک و مامانم تو اتاقم بودن
م.ک: وای بلخره بیدار شدی؟
♪چی شده
م.ج:نگرانت شدیم گفتیم حالت بد نشده باشع
♪مرسی حالم خوبه
رفتن بیرون
منم بلند شدم ورفتم دستشویی تا کارهای لازم روانجام بدم
تق تق
♪بله؟
منم..........
۱۱.۳k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.