عشق بین مافیا و خوناشام

P6
*از زبان ته*
وقتی که رامن و خوردم چشام سیاهی رفت و دیگ هیچی نفهمیدم
با آفتابی که میخورد تو صورتم بیدار شدم و دیدیم رو تختمم
یعنی چطوری؟
نکنه خواب دیده بودم؟ولی همون لباس تنم بود
چقدر تشنمه
جیمین !
جیمین کجاس؟
وقتیبلند شدم سرم گیج رفت ولی جیمین مهم تر بود و دوییدم سمت اتاقش وقتی درو باز کردم دیدم جیمین نیس خیلی نگرانش شدم و رفتم تو حال و همه جارو نگاه کردم رفتم سمت آشپز خونه دیدم داره آب میخوره یه نفس عمیق کشیدم و زید لب گفتم آخيش خیالم راحت شد
*ویو جیمین*
دیشبچشام سیاهی و رفت و دیگ هیچی نفهمیدم
یهو از خواب پریدم من اینجا چیکار میکنم؟ چرا یادم نمیاد ک اومده باشم خونه چقد تشنمه برم آب بخورم داشتم از کنار در اتاق ته رد میشدم که یهو یادم افتاد دیشب تهیونگ غش کرد رفتم تو اتاقش دیدم چقد کیوت خوابیده بود دلم نیومد بیدارش کنم ببینم چیزی از اینکه ما چطوری اومدیم خونه یادش هس یا ن پس در اتاقشو بستم و رفتم پایین تا آب بخورم داشتم
یه لیوان برداشتم و توش آب پر کردم داشتم برمیگشتم ک یهو ته و دیدم و ترسیدم آب پاشین تو صورتش
ته=یاااااااااااا این چه کاری بودددددد
جیمین=خو خودت عین جن ظاهر شدیبه من چه
ته= میام میگیرم خیست میکنما
جیمین=نمیتونی
ته=چرا؟
جیمین=چون من فِرز ترم
اینو گفتم و لیوان گزاشتم رو اوپن و در رفتم
ته= یااااشششش تو فقط وایسا ببین چی کارت میکنم
جیمین= یاح یاح یاح
ته=کل خونه رو دوییدیم ولی خسته نشدیم جیمین یهو وایستاد و منم خوردم بهش و افتادیم وقتی افتادیم از بهترین فرصت استفاده کردم و....
*از زبان نویسنده گلتون و ویو یونا و مینی*
گوشی یونا زنگ خورد و جواب داد یکی از بادیگاردا بود
بادیگارد =********
یونا=آفرین کارت عالی بود
بادیگارد=*******
یونا=باشه الان میایم
مینی بدو باید بریم
مینی=پیداش کردن؟
یونا=آرع
از پله ها رفتن پایین و به مامان بابا ها گفتن که یذره نیرن بیرون قدم بزنن و قبول کردن و رفتن یه تاکسی گرفتن به سمت کارگاه
*از زبان یونا*
رفتیم و رسیدم رفتیم داخل دیدم دست و پاهای مرده رو بستن به صندلی بهشون گفتم وسیله ی شکنجه رو بیارن و چشمی گفتن و واسم آوردن اول یه سطل پر آب ریختم روش تا بهوش بیاد وقتی بهوش اومد گفت
مرده=من اینجا چیکار میکنم؟ تو ...تو....
یونا=آرع خودمم دوس دختر قبلی خدا بیامرز تهیونگ
مرده=از کجا منو پیدا کردی
P6
*از زبان ته*
وقتی که رامن و خوردم چشام سیاهی رفت و دیگ هیچی نفهمیدم
با آفتابی که میخورد تو صورتم بیدار شدم و دیدیم رو تختمم
یعنی چطوری؟
نکنه خواب دیده بودم؟ولی همون لباس تنم بود
چقدر تشنمه
جیمین !
جیمین کجاس؟
وقتیبلند شدم سرم گیج رفت ولی جیمین مهم تر بود و دوییدم سمت اتاقش وقتی درو باز کردم دیدم جیمین نیس خیلی نگرانش شدم و رفتم تو حال و همه جارو نگاه کردم رفتم سمت آشپز خونه دیدم داره آب میخوره یه نفس عمیق کشیدم و زید لب گفتم آخيش خیالم راحت شد
*ویو جیمین*
دیشبچشام سیاهی و رفت و دیگ هیچی نفهمیدم
یهو از خواب پریدم من اینجا چیکار میکنم؟ چرا یادم نمیاد ک اومده باشم خونه چقد تشنمه برم آب بخورم داشتم از کنار در اتاق ته رد میشدم که یهو یادم افتاد دیشب تهیونگ غش کرد رفتم تو اتاقش دیدم چقد کیوت خوابیده بود دلم نیومد بیدارش کنم ببینم چیزی از اینکه ما چطوری اومدیم خونه یادش هس یا ن پس در اتاقشو بستم و رفتم پایین تا آب بخورم داشتم
یه لیوان برداشتم و توش آب پر کردم داشتم برمیگشتم ک یهو ته و دیدم و ترسیدم آب پاشین تو صورتش
ته=یاااااااااااا این چه کاری بودددددد
جیمین=خو خودت عین جن ظاهر شدیبه من چه
ته= میام میگیرم خیست میکنما
جیمین=نمیتونی
ته=چرا؟
جیمین=چون من فِرز ترم
اینو گفتم و لیوان گزاشتم رو اوپن و در رفتم
ته= یااااشششش تو فقط وایسا ببین چی کارت میکنم
جیمین= یاح یاح یاح
ته=کل خونه رو دوییدیم ولی خسته نشدیم جیمین یهو وایستاد و منم خوردم بهش و افتادیم وقتی افتادیم از بهترین فرصت استفاده کردم و....
*از زبان نویسنده گلتون و ویو یونا و مینی*
گوشی یونا زنگ خورد و جواب داد یکی از بادیگاردا بود
بادیگارد =********
یونا=آفرین کارت عالی بود
بادیگارد=*******
یونا=باشه الان میایم
مینی بدو باید بریم
مینی=پیداش کردن؟
یونا=آرع
از پله ها رفتن پایین و به مامان بابا ها گفتن که یذره نیرن بیرون قدم بزنن و قبول کردن و رفتن یه تاکسی گرفتن به سمت کارگاه
*از زبان یونا*
رفتیم و رسیدم رفتیم داخل دیدم دست و پاهای مرده رو بستن به صندلی بهشون گفتم وسیله ی شکنجه رو بیارن و چشمی گفتن و واسم آوردن اول یه سطل پر آب ریختم روش تا بهوش بیاد وقتی بهوش اومد گفت
مرده=من اینجا چیکار میکنم؟ تو ...تو....
یونا=آرع خودمم دوس دختر قبلی خدا بیامرز تهیونگ
مرده=از کجا منو پیدا کردی
۲.۶k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.