پارت13
پارت13
خواستگار اجباری
ویو تهيونگ
با ات خداحافظی کردم و رفتم که بعد چند دقیقه رسیدم بار بعد هم جونگ کوک رو دیدم
تهيونگ: سلام حالت چطوره؟
جونگ کوک : خوب داداش تو چطوری
تهيونگ: منم خوبم بریم داخل
جونگ کوک: بریم
یه دختره : سلام خوشگله
تهيونگ: سلام کاری داشتی
دختره: نه فقط آمدم اگه تو دوست داری کنارت بشينم
تهيونگ: باشه میتونی
دختر : لبخند ملیح
تهيونگ: خوب اسمت چیه
دختر: من سون هی هستم
تهيونگ: اسمت خوشگله
سون هی : ممنون تو اسمت چیه
تهيونگ: من تهيونگم
سون هی: جذابه
ویو تهيونگ
اونشب انقدر مشروب خوردم که هیچی حالیم نمیشد بعد رفتم پیش جونگ کوک و ازش خداحافظی کردم و دسته سون هی رو گرفتم و بوردمش عمارت
پرش زمانی به عمارت
آت: اع سلام آمدی (که بعد تعجب ميکنه)
تهيونگ: سلام راستی معرفی نکردم این خانوم دوست دخترمه
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
اگه دوستاشدید لطفا کامنت بزارید 😄😍
خواستگار اجباری
ویو تهيونگ
با ات خداحافظی کردم و رفتم که بعد چند دقیقه رسیدم بار بعد هم جونگ کوک رو دیدم
تهيونگ: سلام حالت چطوره؟
جونگ کوک : خوب داداش تو چطوری
تهيونگ: منم خوبم بریم داخل
جونگ کوک: بریم
یه دختره : سلام خوشگله
تهيونگ: سلام کاری داشتی
دختره: نه فقط آمدم اگه تو دوست داری کنارت بشينم
تهيونگ: باشه میتونی
دختر : لبخند ملیح
تهيونگ: خوب اسمت چیه
دختر: من سون هی هستم
تهيونگ: اسمت خوشگله
سون هی : ممنون تو اسمت چیه
تهيونگ: من تهيونگم
سون هی: جذابه
ویو تهيونگ
اونشب انقدر مشروب خوردم که هیچی حالیم نمیشد بعد رفتم پیش جونگ کوک و ازش خداحافظی کردم و دسته سون هی رو گرفتم و بوردمش عمارت
پرش زمانی به عمارت
آت: اع سلام آمدی (که بعد تعجب ميکنه)
تهيونگ: سلام راستی معرفی نکردم این خانوم دوست دخترمه
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
اگه دوستاشدید لطفا کامنت بزارید 😄😍
۵.۵k
۲۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.