شده!؟...
شده که هممون تو زندگی روزایی رو تجربه کنیم که حالِ بدمون وخیم بوده!،،
اشفتهبودیم، دلگیر بودیم، به هر دلیلی!
عمیقا نیاز داشتیم کسی کنارمون باشه، بعضیامون کسی رو داشتیم..و خیلیامون هم نه!
اما بعضی روزا؛؛ فقط خودتیُ خودت! تو تنهاییات و حالبدیات که غرق میشی، تازه میفهمی چقدر حالتبده، چقدر گم شدی!!:)
شده شبا بشینی تا صبح فکر کنی!؟
پا که میشی بگن زیر چشمات کبودِ ولی از خواب زیاد نیست،
از فکر کردنِ زیاده، از ریختنِ اشکِ زیاده!!
شده سعی کنی بی صدا و تو ساکتترین حالت ممکن هقهقِتو بشکنی و اشک بریزی؟
شده با خودت فکر کنی که مسبب این حال بدت کی بوده!؟
شده سعی کنی نادیده بگیری ولی موفق نباشی!؟
شده روزایی تظاهر به خوب بودن کنی اما دلت یه چیز دیگه بگه!؟
شده داشتن یه رابطهِ ی سمی که از این رو به اون رو شده ، حالتو خراب کنه؟
شده دلت بخواد همه چیزو تغییر بدی و یا به گذشته و یا اینده سفر کنی؟
شده دلت برا خودت، خودِ قدیمیت، خود قبلیت، خود خوشحالت؛ تنگ بشه!؟:)
شده یجور حس خفگی بهت دست بده؟
شده بخوای یه خواب طولانی داشته باشی که بعد از بیدار شدن، هیچی یادت نباشه؟همه چیز از نو شروع شده باشه؟:_)
شده دلت بخواد از تو خاطراتِ خودت پاک بشی!؟:)
شده بخوای بری جایی که هیچکسی نیست؟:)
شده حس کنی دلتنگی؛؛ دلتنگ؛ اما ندونی برا چی!؟:))
شده حس کنی دلگیری؛؛دلگیر؛ اما ندونی برا چی؟:))
شده دیگه حتی خودتو درست نشناسی؟)
اگه شده...باید بگم؛... درکت میکنم!:)
دلنوشته- Ema
اشفتهبودیم، دلگیر بودیم، به هر دلیلی!
عمیقا نیاز داشتیم کسی کنارمون باشه، بعضیامون کسی رو داشتیم..و خیلیامون هم نه!
اما بعضی روزا؛؛ فقط خودتیُ خودت! تو تنهاییات و حالبدیات که غرق میشی، تازه میفهمی چقدر حالتبده، چقدر گم شدی!!:)
شده شبا بشینی تا صبح فکر کنی!؟
پا که میشی بگن زیر چشمات کبودِ ولی از خواب زیاد نیست،
از فکر کردنِ زیاده، از ریختنِ اشکِ زیاده!!
شده سعی کنی بی صدا و تو ساکتترین حالت ممکن هقهقِتو بشکنی و اشک بریزی؟
شده با خودت فکر کنی که مسبب این حال بدت کی بوده!؟
شده سعی کنی نادیده بگیری ولی موفق نباشی!؟
شده روزایی تظاهر به خوب بودن کنی اما دلت یه چیز دیگه بگه!؟
شده داشتن یه رابطهِ ی سمی که از این رو به اون رو شده ، حالتو خراب کنه؟
شده دلت بخواد همه چیزو تغییر بدی و یا به گذشته و یا اینده سفر کنی؟
شده دلت برا خودت، خودِ قدیمیت، خود قبلیت، خود خوشحالت؛ تنگ بشه!؟:)
شده یجور حس خفگی بهت دست بده؟
شده بخوای یه خواب طولانی داشته باشی که بعد از بیدار شدن، هیچی یادت نباشه؟همه چیز از نو شروع شده باشه؟:_)
شده دلت بخواد از تو خاطراتِ خودت پاک بشی!؟:)
شده بخوای بری جایی که هیچکسی نیست؟:)
شده حس کنی دلتنگی؛؛ دلتنگ؛ اما ندونی برا چی!؟:))
شده حس کنی دلگیری؛؛دلگیر؛ اما ندونی برا چی؟:))
شده دیگه حتی خودتو درست نشناسی؟)
اگه شده...باید بگم؛... درکت میکنم!:)
دلنوشته- Ema
۳.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.