"دوری یک سکه"
"دوری یک سکه"
Part13
/به زبان نویسنده/
نورا بعد نوشتن نامه برای داداش سارا رفت خونه شماره تماسشو نوشته بود و حتما اگر داداش سارا نامه رو میخوند باهاس تماس میگرفت
نورا همنجور که تو فکر فرو رفته بود یکدفعه بدنش داشت سفت میشد وقتی نورا وضعیت خودشو دید اروم بلندشد و از ت کیفش قرص هاشو خورد که بدنش شل شد و لم داد رو مبل
(نورا بیماری هست که کل بدنت قفل میشه مثل فلج عضلاتی)
ندا امدش و با دیدن صورت رنگ پریده نورا به سمت نورا رفت
-چت شده نورا؟ ها؟ بازم بدنت گرفت؟
~نه خوبم یکم سرم گیج رفته
-اره جون عمت این قرص هام که کنارته مال بابامه
~زود خوردم چیزم نشد
-رفتی دکتر چی گفت؟
نورا بلند شد که دروغ دوباره نگه که ندا دستشو گرفت
-بخاطر پول درمانته که نمیری دکتر؟
~نخیرم از دکتر بیمارستان اینا خوشم نمیاد
-نورا من که گفتم هزینه دوره درمانتو میدم
~ندا منم هزاربار گفتم با همین قرص ها خوب میشم دوره درمان لازم ندارم
-دکتر گفت اگه دوره درمانتو شروع نکنی شاید برای همیشه بدنت دیگه تکون نخوره!
~هنوز که تکون میخوره چیزیم نشده
-من پول دارم دیشب قمار کردم
نورا که این حرفمو از ندا شنید اعصباش بهم ریخت و یک سیلی محکمی به ندا زد که خورد زمین
-چرا میزنی اشغال؟
~اشغال حروم زاده توییی که من هرکاری میکنم که تو دور اون کارهارو خط بکشی ولی بازم به خراب بازیت ادامه میدی
-درست صحبت کن
~نکنم چیکار میکنی ها؟ منو شرط قمار هات میکنی؟ هااا
-اگر بخاطر مامان نبود میدونستم چیکارت کنم
~مامان؟ کدوم مامان؟ الان مامان ز*یر شوهر خاله خوابیده دوروز از دخترش خبر نگرفته
~باشه نورا به خودت فشار نیار
نورا توجه ای به حرف ندا نکرد رفت تو اتاق لوازم هاشو جمع کرد اون دیگه نمخواست برگرده به خونه
همنجور که داشت وسایل هاشو جمع میکرد ندا سعی میکرد جلوی نورا بگیره ولی نورا لجباز تر از اینا بود
نورا از خونه زد بیرون و ندا نتونست جلوشو بگیره
Part13
/به زبان نویسنده/
نورا بعد نوشتن نامه برای داداش سارا رفت خونه شماره تماسشو نوشته بود و حتما اگر داداش سارا نامه رو میخوند باهاس تماس میگرفت
نورا همنجور که تو فکر فرو رفته بود یکدفعه بدنش داشت سفت میشد وقتی نورا وضعیت خودشو دید اروم بلندشد و از ت کیفش قرص هاشو خورد که بدنش شل شد و لم داد رو مبل
(نورا بیماری هست که کل بدنت قفل میشه مثل فلج عضلاتی)
ندا امدش و با دیدن صورت رنگ پریده نورا به سمت نورا رفت
-چت شده نورا؟ ها؟ بازم بدنت گرفت؟
~نه خوبم یکم سرم گیج رفته
-اره جون عمت این قرص هام که کنارته مال بابامه
~زود خوردم چیزم نشد
-رفتی دکتر چی گفت؟
نورا بلند شد که دروغ دوباره نگه که ندا دستشو گرفت
-بخاطر پول درمانته که نمیری دکتر؟
~نخیرم از دکتر بیمارستان اینا خوشم نمیاد
-نورا من که گفتم هزینه دوره درمانتو میدم
~ندا منم هزاربار گفتم با همین قرص ها خوب میشم دوره درمان لازم ندارم
-دکتر گفت اگه دوره درمانتو شروع نکنی شاید برای همیشه بدنت دیگه تکون نخوره!
~هنوز که تکون میخوره چیزیم نشده
-من پول دارم دیشب قمار کردم
نورا که این حرفمو از ندا شنید اعصباش بهم ریخت و یک سیلی محکمی به ندا زد که خورد زمین
-چرا میزنی اشغال؟
~اشغال حروم زاده توییی که من هرکاری میکنم که تو دور اون کارهارو خط بکشی ولی بازم به خراب بازیت ادامه میدی
-درست صحبت کن
~نکنم چیکار میکنی ها؟ منو شرط قمار هات میکنی؟ هااا
-اگر بخاطر مامان نبود میدونستم چیکارت کنم
~مامان؟ کدوم مامان؟ الان مامان ز*یر شوهر خاله خوابیده دوروز از دخترش خبر نگرفته
~باشه نورا به خودت فشار نیار
نورا توجه ای به حرف ندا نکرد رفت تو اتاق لوازم هاشو جمع کرد اون دیگه نمخواست برگرده به خونه
همنجور که داشت وسایل هاشو جمع میکرد ندا سعی میکرد جلوی نورا بگیره ولی نورا لجباز تر از اینا بود
نورا از خونه زد بیرون و ندا نتونست جلوشو بگیره
۱.۶k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.