عشق طولانی
کوک: باشه بابا اومدم بریم
جی هوپ: بریم
ات: خیله خب بیا ببین لباسی که اماده کردم خوبه
ایو: بریم
ذهن ایو: هفته بعد تولد اته چون من شنبه که کنسرت دارم تولد اتم هست بخاطر همین میخوام امروز جی هوپ رو از بی تی اس رو ببینه چون اون فردی که قرار باش بخونم جی هوپ دوستمه حالا چطوری از دست ات خلاص شمو برم یه زنگ به جی هوپ بزنم
ایو: نه خوشم اومد بلدی یه لباس خوب طراحی کنی
ات: تازه میگی خوشم اومد دستم تاول زد پدرم درومد اون وقت میگی خوشم اومد (پوکر)
ایو: خیله خب بابا گوشیم داره زنگ میخوره میری بیاری🥺
ات: چشاتو اونجوری نکن میرم بیارم
ایو: 🙂 ابجیه خودمی
ات: رفتم گوشیشو بیارم نوشته بود هانا خیلی بیشوره به ایو زنگ میزنه ولی من نه
ایو: ات رفت گوشیمو اورد هانا بود وای الان یادم اومد باید به هانا و مینا هم میگفتم
ات: چیزی شده چرا جواب نمیدی
ایو: نه الان جواب میدم
مکالمه ی ایو و هانا( اینم بگم هانا و مینا خواهرن و الان دوتاشون پیش همن)
ایو: سلام خوبی؟
هانا: سلام ممنون تو خوبی؟
ایو: ممنون ببین یادم رفت بگم نقشه رو برای تولد ات رو گفت همون که اون موقع ایو تو ذهنش با خودش میگفت
هانا: اوکی الان بیایم همونجایی که ادرس فرستادی دیگه
ایو: اره بای
هانا: بای
پایان مکالمه
جی هوپ: تو راه بودیم که ایو بهم زنگ زد
مکالمه ایو و جی هوپ
ایو: سلام خوبی کجایی
جی هوپ: سلام ممنون تو خوبی تو راهیم با کوک داریم میایم
ایو: چی( با داد)
جی هوپ: چرا داد میزنی
ایو: گفتم تنها بیا چرا داری کوکم میاری خب اشکالی نداره قضیه ی تولد ات رو برای کوکم بگو اینم یادت نره کی بگی ات ببیندت شاید زنده نمونی( با خنده)
جی هوپ: اوه کلا یادم رفت اوکی بهش میگم کاری نداری
ایو: نه بای
جی هوپ: بای
پایان مکالمه
جی هوپ: کوک ببین میخوام یه چیزی بهت بگم
کوک: بگو هیونگ
جی هوپ: همه چیز رو درباره ی ات میگه راستی بایس ات تو هستی اونجا مراقب خودت باش بلایی سرت نیاد چون دوشنبه کنسرت دارم ( دوروز بعد کنسرت ایو)
کوک: اوکی مشتاقم برسیم ببینم تو و ایو قرار چی بلایی سرم بیارین
ات: سر کارام بودم که یدفعه
جی هوپ: بریم
ات: خیله خب بیا ببین لباسی که اماده کردم خوبه
ایو: بریم
ذهن ایو: هفته بعد تولد اته چون من شنبه که کنسرت دارم تولد اتم هست بخاطر همین میخوام امروز جی هوپ رو از بی تی اس رو ببینه چون اون فردی که قرار باش بخونم جی هوپ دوستمه حالا چطوری از دست ات خلاص شمو برم یه زنگ به جی هوپ بزنم
ایو: نه خوشم اومد بلدی یه لباس خوب طراحی کنی
ات: تازه میگی خوشم اومد دستم تاول زد پدرم درومد اون وقت میگی خوشم اومد (پوکر)
ایو: خیله خب بابا گوشیم داره زنگ میخوره میری بیاری🥺
ات: چشاتو اونجوری نکن میرم بیارم
ایو: 🙂 ابجیه خودمی
ات: رفتم گوشیشو بیارم نوشته بود هانا خیلی بیشوره به ایو زنگ میزنه ولی من نه
ایو: ات رفت گوشیمو اورد هانا بود وای الان یادم اومد باید به هانا و مینا هم میگفتم
ات: چیزی شده چرا جواب نمیدی
ایو: نه الان جواب میدم
مکالمه ی ایو و هانا( اینم بگم هانا و مینا خواهرن و الان دوتاشون پیش همن)
ایو: سلام خوبی؟
هانا: سلام ممنون تو خوبی؟
ایو: ممنون ببین یادم رفت بگم نقشه رو برای تولد ات رو گفت همون که اون موقع ایو تو ذهنش با خودش میگفت
هانا: اوکی الان بیایم همونجایی که ادرس فرستادی دیگه
ایو: اره بای
هانا: بای
پایان مکالمه
جی هوپ: تو راه بودیم که ایو بهم زنگ زد
مکالمه ایو و جی هوپ
ایو: سلام خوبی کجایی
جی هوپ: سلام ممنون تو خوبی تو راهیم با کوک داریم میایم
ایو: چی( با داد)
جی هوپ: چرا داد میزنی
ایو: گفتم تنها بیا چرا داری کوکم میاری خب اشکالی نداره قضیه ی تولد ات رو برای کوکم بگو اینم یادت نره کی بگی ات ببیندت شاید زنده نمونی( با خنده)
جی هوپ: اوه کلا یادم رفت اوکی بهش میگم کاری نداری
ایو: نه بای
جی هوپ: بای
پایان مکالمه
جی هوپ: کوک ببین میخوام یه چیزی بهت بگم
کوک: بگو هیونگ
جی هوپ: همه چیز رو درباره ی ات میگه راستی بایس ات تو هستی اونجا مراقب خودت باش بلایی سرت نیاد چون دوشنبه کنسرت دارم ( دوروز بعد کنسرت ایو)
کوک: اوکی مشتاقم برسیم ببینم تو و ایو قرار چی بلایی سرم بیارین
ات: سر کارام بودم که یدفعه
۴۲.۰k
۰۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.