قسمت 32 پارت 1
قسمت 32 پارت 1
وا اینجا که کسی نیست
یه بار دیگه با دقت اطرافمو وارسی کردم ولی...ندیدمش
یعنی کجا رفته؟؟
منو بگو بخاطر او......
آخ
آیییییی سرم خدایاااااا به جان خودت ایندفعه دیگه هر کی زده باشه تو سر نازنیم از هستی ساقطش میکنم.....
آریان: الان میخوای منو بگیری زیر مشت و لگد....
برگشتم و با تعجب نگاش کردم......
سانیا: تو اینجا......
آریان: من باید از تو بپرسم کجا غیبت زده بود؟؟؟
سانیا: واه ننمی بابامی شوهرمی داداشمی.....خو حالا چرا داد میزنی.....ایشششش
منو باش به خاطر کی از کجا تا کجا اومدم......
شونشو بالا انداخت و با بی خیالی گفت: میخواستی نیای....
با خشم بهش نگاه کردم....این الان چی بلقور کرد.....نخیر مثل اینکه خوبی به این آقا نیومده....
سانیا: باشه پس من میرم....
آریان: میل خودته.....
رومو برگردوندم و میخواستم برم که یادم افتاد ای به خشکی شانس
آدرس خونه ی رانویر و بلد نیستم.......اههههه
عجب گیری افتادماااا
آریان: چیشد چرا وایسادی؟ خب برو دیگه......
سانیا: به تو هیچ ربطی نداره.....
آریان: میل خودته.......
یه چشم غره ی توپ بهش رفتم که اصلا به خودشم نگرفت ......
از حرسم روس زمین نشستمو با ناخونام به زمین چنگ مینداختم
آریان: میگما حالا نمیخوای بگی کجا بودی؟؟....
هههههه مرتیکه فضول........
سانیا: به شما هیچ ربطی نداره......
آریان:میل خودته
سانیا: میشه دیگه این جمله رو تکرار نکنی؟ رو اعصابمه.....
آریان: باشه
وا اینجا که کسی نیست
یه بار دیگه با دقت اطرافمو وارسی کردم ولی...ندیدمش
یعنی کجا رفته؟؟
منو بگو بخاطر او......
آخ
آیییییی سرم خدایاااااا به جان خودت ایندفعه دیگه هر کی زده باشه تو سر نازنیم از هستی ساقطش میکنم.....
آریان: الان میخوای منو بگیری زیر مشت و لگد....
برگشتم و با تعجب نگاش کردم......
سانیا: تو اینجا......
آریان: من باید از تو بپرسم کجا غیبت زده بود؟؟؟
سانیا: واه ننمی بابامی شوهرمی داداشمی.....خو حالا چرا داد میزنی.....ایشششش
منو باش به خاطر کی از کجا تا کجا اومدم......
شونشو بالا انداخت و با بی خیالی گفت: میخواستی نیای....
با خشم بهش نگاه کردم....این الان چی بلقور کرد.....نخیر مثل اینکه خوبی به این آقا نیومده....
سانیا: باشه پس من میرم....
آریان: میل خودته.....
رومو برگردوندم و میخواستم برم که یادم افتاد ای به خشکی شانس
آدرس خونه ی رانویر و بلد نیستم.......اههههه
عجب گیری افتادماااا
آریان: چیشد چرا وایسادی؟ خب برو دیگه......
سانیا: به تو هیچ ربطی نداره.....
آریان: میل خودته.......
یه چشم غره ی توپ بهش رفتم که اصلا به خودشم نگرفت ......
از حرسم روس زمین نشستمو با ناخونام به زمین چنگ مینداختم
آریان: میگما حالا نمیخوای بگی کجا بودی؟؟....
هههههه مرتیکه فضول........
سانیا: به شما هیچ ربطی نداره......
آریان:میل خودته
سانیا: میشه دیگه این جمله رو تکرار نکنی؟ رو اعصابمه.....
آریان: باشه
۳.۴k
۳۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.