.اگه باهاش قهر کنی.
.اگه باهاش قهر کنی.
سر اینکه به مایکی خیلی بیشتر اهمیت میداد قهر بودی باهاش .(زمان بونتن هست)
داشتی فیلم میدیدی که صدای درو شنیدی کی میتونه جز سانزو باشه اونم ساعت دو نصف شب درو باز کردی که ران بود گفتی چیشده که گفت سانزو امشب هم نمیتونه بیاد پیش مایکی گفتم بدونی تشکر کردی دقیق سه روزه که خونه نیومده تلویزیون خاموش کردی رفتی داخل تخت دو نفرتون تا تونستی گریه کردی و بعد بخاطر گریه خوابت برد
ویو سانزو
سه روزه نرفتم خونه به ران گفتم به ا/ت بگه نمیام خونه مطمئنم ناراحت شده برم بخوابم فردا میرم پیشش
ویو ا/ت(ساعت ۱۱ و نیم )
با صدای در خونه از خواب پاشدی یه نگاه به خودت تو آیینه کردی موهای بهم ریخته چشمای پف کرده قرمز پوست رنگ پریده از خودت ترسیدی رفتی پایین که سانزو رو دیدی با صدای گرفته گفتی عجب یادت اومد یه خونه ای هم داری که سانزو با دیدنت پشماش ریخت اومد سمتت که یه قدم رفتی عقب گفتی نزدیکم نیا برو همون جایی که بودی( دلتم بخواد اصلا خوب کرد نیومد خونه) سانزو گفت بخدا کار داشتیم ا/ت وضعیت بونتن خوب نبود باید اونجا میبودم تا به مایکی کمک کنم که گفتی حداقل یک روز دو روز نه سه روز کامل (با داد)سانزو هم گفت پس برا چی ران و میفرستادم که بگه من نمیام اونم خودم میتونم با تلفن بگم برا این فرستادم که ببینه خوبی یا نه با جیغ و داد گفتی من ران یا هرکس دیگه ای رو نمیخام من تو رو میخوام و بعدم با سرعت رفتی تو اتاقت و درو قفل کرد سانزو هم پشت سرت اومد
سانزو_ ا/ت+
_لطفا ا/ت درکم کن بخدا دیگه نمیرم
+برو گمشو .با گریه.
_ا/ت ببخشید بخدا قسم به جون خودم قسم دیگه تکرار نمیشه
.....+
_اگه درو باز نکنی .. یه بلایی..سر خودم میارم . با گریه.
ا/ت درو باز کرد و سانزو ا/ت بغل کرد
+باشه بخشیدمت گریه نکن
_مرسی عسلکم مرسی
+به یه شرط البته
_چی هرچی باشه قبوله
+منو یبار ببری بونتن
_ باشه ولی بعداً الان میخوام با دارلینگم بخوابم ( خواب عادی داداشان آدم باشیم)
پایان.
اره دیگه به خوبی خوشی زندگی کردن لایک کامنت یادتون نره
سر اینکه به مایکی خیلی بیشتر اهمیت میداد قهر بودی باهاش .(زمان بونتن هست)
داشتی فیلم میدیدی که صدای درو شنیدی کی میتونه جز سانزو باشه اونم ساعت دو نصف شب درو باز کردی که ران بود گفتی چیشده که گفت سانزو امشب هم نمیتونه بیاد پیش مایکی گفتم بدونی تشکر کردی دقیق سه روزه که خونه نیومده تلویزیون خاموش کردی رفتی داخل تخت دو نفرتون تا تونستی گریه کردی و بعد بخاطر گریه خوابت برد
ویو سانزو
سه روزه نرفتم خونه به ران گفتم به ا/ت بگه نمیام خونه مطمئنم ناراحت شده برم بخوابم فردا میرم پیشش
ویو ا/ت(ساعت ۱۱ و نیم )
با صدای در خونه از خواب پاشدی یه نگاه به خودت تو آیینه کردی موهای بهم ریخته چشمای پف کرده قرمز پوست رنگ پریده از خودت ترسیدی رفتی پایین که سانزو رو دیدی با صدای گرفته گفتی عجب یادت اومد یه خونه ای هم داری که سانزو با دیدنت پشماش ریخت اومد سمتت که یه قدم رفتی عقب گفتی نزدیکم نیا برو همون جایی که بودی( دلتم بخواد اصلا خوب کرد نیومد خونه) سانزو گفت بخدا کار داشتیم ا/ت وضعیت بونتن خوب نبود باید اونجا میبودم تا به مایکی کمک کنم که گفتی حداقل یک روز دو روز نه سه روز کامل (با داد)سانزو هم گفت پس برا چی ران و میفرستادم که بگه من نمیام اونم خودم میتونم با تلفن بگم برا این فرستادم که ببینه خوبی یا نه با جیغ و داد گفتی من ران یا هرکس دیگه ای رو نمیخام من تو رو میخوام و بعدم با سرعت رفتی تو اتاقت و درو قفل کرد سانزو هم پشت سرت اومد
سانزو_ ا/ت+
_لطفا ا/ت درکم کن بخدا دیگه نمیرم
+برو گمشو .با گریه.
_ا/ت ببخشید بخدا قسم به جون خودم قسم دیگه تکرار نمیشه
.....+
_اگه درو باز نکنی .. یه بلایی..سر خودم میارم . با گریه.
ا/ت درو باز کرد و سانزو ا/ت بغل کرد
+باشه بخشیدمت گریه نکن
_مرسی عسلکم مرسی
+به یه شرط البته
_چی هرچی باشه قبوله
+منو یبار ببری بونتن
_ باشه ولی بعداً الان میخوام با دارلینگم بخوابم ( خواب عادی داداشان آدم باشیم)
پایان.
اره دیگه به خوبی خوشی زندگی کردن لایک کامنت یادتون نره
۷.۴k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳