پارت ۹
فلش بک به خونه لیا اینا
ویو یونا لیا ی پارتی گرفته بو ولی من ناراحت بودم درسته من ۱۲ ساله روز های تولدم ناراحتم آرزو میکنم هیچوقت به دنیا نمیومدم
الانم تهیونگ داره با اون دختره هرزه قرار میزاره خدایا من چقدر بد بختم
@ یونا مردی از بس فکر کردی بس مثلا تولدته
- راس میگه ناراحت نباش
+ اوهوم باش من ناراحت نیستم( لبخند )
،ملکه الیزابت بیا اینم کادوی تولدت
+ وای مرسی ی گردنبند بود یااا جونگکوکا مرسی
@ خوب بنظرم منم کادوی خودمو بدم لیا ی انگشتر خریده بود لیا جولوی یونا زانو زد بفرما
+دست توهم درد نکنه لز دریایی
@ خواهش بز کوهی
- خوب منم کادی خودمو فراموش نکردم اما بعد بهت میدم( با لبخند)
+ اوکی...
یونا ویو
اومدم ادامه حرفم بزنم که کوک کیکو زد تو صورتم
،واو ملکه الیزابت چه جیگر شدی
+یااااااا دارم برات مستر جئون
ته ویو
من ۱۲ ساله عاشق یونا هستم اما اون منو دوست نداره
از کوک خواستم به خالم بگه که میا رو دوست ندارم یونا رو دوست دارم آخه خودم روم نمیشد
یونا کوک مثل موش گربه همو دنبال می کردن که لیا گفت
@نمی خوای بهش بگی ؟؟؟
- چرا میخوام اما میترسم ردم کنه
@ نترس اونم از ۱۲ سال پیش ترو دوست داره تازه اون عروسکی رو که تولد ۱۲ سالگیش دادی رو هنوز داره پس همین ی نشونه هست
بنظرم امسال تولدش خودتو بهش بده هوممم
- باش شب موقع خواب بهش میگم
@ اوکی ...
، اونی منو نجات بدههههه
@ یااااا چند بار بگم من از تو کوچیک ترم
+ یاااااا موهای منو ول کن اخخخخخ
، توهم موهای منو گرفتی اخخخخخخ
@ ایشششش شما دوتا سریع جدا شین تا نزدم بشت خاک بره چشت
کوک یونا از هم جدا شدن
+ اصلا من باهات قهرم
،ایششش بی جنبه منم قهرم
@ هییی چی تو تربيت این دوتا کم گذاشتم
- هییییییی خدا میدونه تو چقدر برا اینا زحمت کشیدی( با خنده ی فراوان در حد جر خوردن )
لیا دمپاییاش رو سمت تهیونگ پرتاب کرد که تهیونگ جل خالی داد خورد به کوک
، ای خدا چرا من چرا من نه واقا میخوام بدونم چرا من پدصگ مرز داری جا خالی میدی هاااا
+ جونگکوک جای دمپایی رو صورتت مونده جررررر
، کجاش خنده داره بی فانوس( همون بی ناموس خودمون )
شرط های پارت قبلو نرسوندین ولی گذاشتم چه دختره گلیم من برام دست بزنین دست دست دست
شرط های پارت بعد
فالو ۲
لایک ۲
کامنت ۳
راستی پارت بعد پارت آخره فیک تموم میشه اگر تکپارتی یا سناریو خواستین بگین
ویو یونا لیا ی پارتی گرفته بو ولی من ناراحت بودم درسته من ۱۲ ساله روز های تولدم ناراحتم آرزو میکنم هیچوقت به دنیا نمیومدم
الانم تهیونگ داره با اون دختره هرزه قرار میزاره خدایا من چقدر بد بختم
@ یونا مردی از بس فکر کردی بس مثلا تولدته
- راس میگه ناراحت نباش
+ اوهوم باش من ناراحت نیستم( لبخند )
،ملکه الیزابت بیا اینم کادوی تولدت
+ وای مرسی ی گردنبند بود یااا جونگکوکا مرسی
@ خوب بنظرم منم کادوی خودمو بدم لیا ی انگشتر خریده بود لیا جولوی یونا زانو زد بفرما
+دست توهم درد نکنه لز دریایی
@ خواهش بز کوهی
- خوب منم کادی خودمو فراموش نکردم اما بعد بهت میدم( با لبخند)
+ اوکی...
یونا ویو
اومدم ادامه حرفم بزنم که کوک کیکو زد تو صورتم
،واو ملکه الیزابت چه جیگر شدی
+یااااااا دارم برات مستر جئون
ته ویو
من ۱۲ ساله عاشق یونا هستم اما اون منو دوست نداره
از کوک خواستم به خالم بگه که میا رو دوست ندارم یونا رو دوست دارم آخه خودم روم نمیشد
یونا کوک مثل موش گربه همو دنبال می کردن که لیا گفت
@نمی خوای بهش بگی ؟؟؟
- چرا میخوام اما میترسم ردم کنه
@ نترس اونم از ۱۲ سال پیش ترو دوست داره تازه اون عروسکی رو که تولد ۱۲ سالگیش دادی رو هنوز داره پس همین ی نشونه هست
بنظرم امسال تولدش خودتو بهش بده هوممم
- باش شب موقع خواب بهش میگم
@ اوکی ...
، اونی منو نجات بدههههه
@ یااااا چند بار بگم من از تو کوچیک ترم
+ یاااااا موهای منو ول کن اخخخخخ
، توهم موهای منو گرفتی اخخخخخخ
@ ایشششش شما دوتا سریع جدا شین تا نزدم بشت خاک بره چشت
کوک یونا از هم جدا شدن
+ اصلا من باهات قهرم
،ایششش بی جنبه منم قهرم
@ هییی چی تو تربيت این دوتا کم گذاشتم
- هییییییی خدا میدونه تو چقدر برا اینا زحمت کشیدی( با خنده ی فراوان در حد جر خوردن )
لیا دمپاییاش رو سمت تهیونگ پرتاب کرد که تهیونگ جل خالی داد خورد به کوک
، ای خدا چرا من چرا من نه واقا میخوام بدونم چرا من پدصگ مرز داری جا خالی میدی هاااا
+ جونگکوک جای دمپایی رو صورتت مونده جررررر
، کجاش خنده داره بی فانوس( همون بی ناموس خودمون )
شرط های پارت قبلو نرسوندین ولی گذاشتم چه دختره گلیم من برام دست بزنین دست دست دست
شرط های پارت بعد
فالو ۲
لایک ۲
کامنت ۳
راستی پارت بعد پارت آخره فیک تموم میشه اگر تکپارتی یا سناریو خواستین بگین
۱۳.۲k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.