چند پارتی غمگین جیمین رویای تلخ پارت اخر
صبح
ویو ات
بیدار شدم و به سقف خیره شدم اینجا اتاق خودم نبود سنگینی رو دستم احساس کردم نگاه کردم جیمین سرش رو دستمه (دست راستش)و خوابه بیدارش نکردم و همینجوری نگاهش میکردم که دست چپم که بریده شده بود درد گرفت
+آخخخخخ
_ات(خوابآلود)اتتتتتتتتت(بلند)
+هوم
_ح.....حالت خو....به؟
+اوهوم
_میدونی چقد نگرانت شدم؟
+عه نه بابا چرا اینجایی ؟ برو پیش معشوقت دیگه
_اما من پیشپیش اشم
+چ....چی و...ولی من
حرف ، ات با بوسه ی جیمین قطع شد
کم کم جدا شدن
_اره تو معشوقه ی منی
+.....
خلاصه جیمین کار ترخیص ات و انجام داد و رفتن خونه مشترکشون
_ات میای بریم بیرون ؟
+اوهوم
_بریم رستوران لباس بپوش
+باشه(کیوت)
تو رستوران (گارسون*)
*سفارشتان
_ممنونم
ویو ات
داشتیم غذا میخوردیم که چراغ ها خاموش شد... و ی نور افتاد رو میز ما جسمین بلند شد و اومد سمتم و جعبه ای در آورد و جلوم زانو زد
_کیم ات ملکه ی قلبم میشی؟
+.......بله(بغض شادی)
(ادمونتون هم خواست😑)
که یهو ی صدایی تو رستوران پیچید و جیغ مردم و دردی تو سینم حس کردم و سیاهی
ویو ادمینتون😐
صدای تیر اندازی وو رستوران پیچید و تیری تو سینه ی ات خالی شد ات افتاد زمین و جیمین با سرعت رفت سمت ات برآید استایل بغلش کرد و سمت بیمارستان میدوید
بیمارستان
_کمکککککک خواهش میکنم یکی کمک کنه زنم حالش بده
@چی شده آقا
_آقای دکتر خانمم تیر خورده
خلاصه بردنش اتاق عمل
_.نگرانش بودم اگه چیزیش بشه هیچ وقت خودم و نمیبخشم الان س ساعته اینجا نشستم قدم میزنم با خودم حرف میزنم نمیدونم چیکار کنم که خانم دکتر بلاخره اومد بیرون به سمتش حموم آوردم
_خ.....خانم دکتر ح.....ال همسرم چطوره
@متاسفم غم آخرتون باشه ایشون و از دست دادیم
_ش......شوخی میکنید دیگه؟
@نه حقیقت داره ایشون جونشون و دادن
_و...ولی
@خدانگهدار
۴ سال بعد
ویو جیمین
۴ سال از اون روز میگذره و من افسرده شدم نه ازدواج و نه دوست دختری بلکه من هنوز عاشق اونم
امروز رفتم ی گل رز مشکی گرفتم و بردم سر خاک ات
_ات نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده دوست دارم بیام پیشت اما تو تو راه بیمارستان بهم گفتی حتی اگه من بمیرم زندگی کن ... اگه بخاطر حرف تو نبود من الان پیش تو زیر این خاک بودم(بغض)(زبونتو گاز بگیر خدا نکنه)
پایان 💔
فوش آزاد:)
ویو ات
بیدار شدم و به سقف خیره شدم اینجا اتاق خودم نبود سنگینی رو دستم احساس کردم نگاه کردم جیمین سرش رو دستمه (دست راستش)و خوابه بیدارش نکردم و همینجوری نگاهش میکردم که دست چپم که بریده شده بود درد گرفت
+آخخخخخ
_ات(خوابآلود)اتتتتتتتتت(بلند)
+هوم
_ح.....حالت خو....به؟
+اوهوم
_میدونی چقد نگرانت شدم؟
+عه نه بابا چرا اینجایی ؟ برو پیش معشوقت دیگه
_اما من پیشپیش اشم
+چ....چی و...ولی من
حرف ، ات با بوسه ی جیمین قطع شد
کم کم جدا شدن
_اره تو معشوقه ی منی
+.....
خلاصه جیمین کار ترخیص ات و انجام داد و رفتن خونه مشترکشون
_ات میای بریم بیرون ؟
+اوهوم
_بریم رستوران لباس بپوش
+باشه(کیوت)
تو رستوران (گارسون*)
*سفارشتان
_ممنونم
ویو ات
داشتیم غذا میخوردیم که چراغ ها خاموش شد... و ی نور افتاد رو میز ما جسمین بلند شد و اومد سمتم و جعبه ای در آورد و جلوم زانو زد
_کیم ات ملکه ی قلبم میشی؟
+.......بله(بغض شادی)
(ادمونتون هم خواست😑)
که یهو ی صدایی تو رستوران پیچید و جیغ مردم و دردی تو سینم حس کردم و سیاهی
ویو ادمینتون😐
صدای تیر اندازی وو رستوران پیچید و تیری تو سینه ی ات خالی شد ات افتاد زمین و جیمین با سرعت رفت سمت ات برآید استایل بغلش کرد و سمت بیمارستان میدوید
بیمارستان
_کمکککککک خواهش میکنم یکی کمک کنه زنم حالش بده
@چی شده آقا
_آقای دکتر خانمم تیر خورده
خلاصه بردنش اتاق عمل
_.نگرانش بودم اگه چیزیش بشه هیچ وقت خودم و نمیبخشم الان س ساعته اینجا نشستم قدم میزنم با خودم حرف میزنم نمیدونم چیکار کنم که خانم دکتر بلاخره اومد بیرون به سمتش حموم آوردم
_خ.....خانم دکتر ح.....ال همسرم چطوره
@متاسفم غم آخرتون باشه ایشون و از دست دادیم
_ش......شوخی میکنید دیگه؟
@نه حقیقت داره ایشون جونشون و دادن
_و...ولی
@خدانگهدار
۴ سال بعد
ویو جیمین
۴ سال از اون روز میگذره و من افسرده شدم نه ازدواج و نه دوست دختری بلکه من هنوز عاشق اونم
امروز رفتم ی گل رز مشکی گرفتم و بردم سر خاک ات
_ات نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده دوست دارم بیام پیشت اما تو تو راه بیمارستان بهم گفتی حتی اگه من بمیرم زندگی کن ... اگه بخاطر حرف تو نبود من الان پیش تو زیر این خاک بودم(بغض)(زبونتو گاز بگیر خدا نکنه)
پایان 💔
فوش آزاد:)
۲.۷k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.