تیغ 11
وانشات تیغ پارت11
پایان حال حاضر
ویو ا/ت
وقتی بیدار شدم توی یه خونه ی متروکه بودم همه جا بوی خاک میداد دستام بسته بودن همه ی بدنم درد میکرد انگار که با چوب زده بودنم لباسام تمام خاکی شده بود به دهنم چسب زده بودن خواستم داد بزنم ولی صدام در نمیومد هر چقد تلاش کردم هیچ اتفاقی نیوفتاد و هیچ صدایی برای کمک نشنیدم انقدر دست و پا زدع بودم که دیگه خسته شده بودم اشکام سرازیر شدنن و صورت خاکیم خیس شد یهو در با شدت خیلی زیاد باز شد و چون اهنی بود صدای بلند شدیدی رو میشد شنید سه چهار تا مرد اومدن دستامو باز کردن و بردنم هرچی دست و پاز دم محکم تر گرفتنم... دیگه هیچ نایی برای تقلا کردن نداشتم... نمیفهمیدم این اتفاقا برای چی داره میوفته فقط برای اینکه میخواستم حقوق بالایی داشته باشم و بتونم زندگی خودمو بسازم و به بار رفتم و کار کردم... اینا دلیلیه که من الان اینجا دارم زجر میکشم... و نمیفهمم... چرا باید اینحوری بشه... دیگه هیچی برام مهم نبود فقط میخواستم بمیرم و از این زندگی لعنتی برم بیرون این زندگی مامانمو ازم گرف داداشامو ازم دور کرد و پدرمو از زندگی پاک کرد... هیچی... دیگه نمونده بود تا بخوام براش زنده بمونم و به این زندگی امید داشته باشم.. هیچی....
محکم با زمین برخورد کردم بدنم میلرزید دستان هنوز بسته بودن و دهنم با یه چسب روی هم دیگه قفل شده بود... ترس تمام وجودمو گرفته بود میخواستم در برم ولی پاهام نایی برای دویدن نداشتن تا خواستم تکون بخورم با باز شدن در به زمین میخکوب شدم....
بچه ها پی ویم منفجر شده بود از اینکه پارت بعد و بزار و البته برای آوای زندگی هم خیلی ها پی وی اومدن و گفتن نه بزار و خب منم اول پارت یازده تیغ رد میزارم بعدشم پارت فککنم پنن آوای زندگی تا امروز میزارمش ممنون بابت حمایت ااتون
بای بوص🧚🏻♀️🩰🎼
پایان حال حاضر
ویو ا/ت
وقتی بیدار شدم توی یه خونه ی متروکه بودم همه جا بوی خاک میداد دستام بسته بودن همه ی بدنم درد میکرد انگار که با چوب زده بودنم لباسام تمام خاکی شده بود به دهنم چسب زده بودن خواستم داد بزنم ولی صدام در نمیومد هر چقد تلاش کردم هیچ اتفاقی نیوفتاد و هیچ صدایی برای کمک نشنیدم انقدر دست و پا زدع بودم که دیگه خسته شده بودم اشکام سرازیر شدنن و صورت خاکیم خیس شد یهو در با شدت خیلی زیاد باز شد و چون اهنی بود صدای بلند شدیدی رو میشد شنید سه چهار تا مرد اومدن دستامو باز کردن و بردنم هرچی دست و پاز دم محکم تر گرفتنم... دیگه هیچ نایی برای تقلا کردن نداشتم... نمیفهمیدم این اتفاقا برای چی داره میوفته فقط برای اینکه میخواستم حقوق بالایی داشته باشم و بتونم زندگی خودمو بسازم و به بار رفتم و کار کردم... اینا دلیلیه که من الان اینجا دارم زجر میکشم... و نمیفهمم... چرا باید اینحوری بشه... دیگه هیچی برام مهم نبود فقط میخواستم بمیرم و از این زندگی لعنتی برم بیرون این زندگی مامانمو ازم گرف داداشامو ازم دور کرد و پدرمو از زندگی پاک کرد... هیچی... دیگه نمونده بود تا بخوام براش زنده بمونم و به این زندگی امید داشته باشم.. هیچی....
محکم با زمین برخورد کردم بدنم میلرزید دستان هنوز بسته بودن و دهنم با یه چسب روی هم دیگه قفل شده بود... ترس تمام وجودمو گرفته بود میخواستم در برم ولی پاهام نایی برای دویدن نداشتن تا خواستم تکون بخورم با باز شدن در به زمین میخکوب شدم....
بچه ها پی ویم منفجر شده بود از اینکه پارت بعد و بزار و البته برای آوای زندگی هم خیلی ها پی وی اومدن و گفتن نه بزار و خب منم اول پارت یازده تیغ رد میزارم بعدشم پارت فککنم پنن آوای زندگی تا امروز میزارمش ممنون بابت حمایت ااتون
بای بوص🧚🏻♀️🩰🎼
۴.۷k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.