شکست خورده💔🍂p1
ا/ت ویو
سلام من چا ا/ت هستم و تازه به همراه خانوادم به سئول سفر کردم و...(خودمون میدونیم)
اها😂
فردا قراره به مدرسهی* برم
"پرش زمانی به فردا"
(مامان ا/ت رو اینجوری م/ات و بابای ا/ت رو ب/ات نشون میدم)
م/ات:ا/ت زودباش بیا صبحونه بخور دیگه
ا/ت:باشه(خواب الود)
ا/ت ویو صبحونه رو خوردم و خودمو برای مدرسه اماده کردم(یونیفرم مدرسه ا/ت توی پست فیک جدید اسلاید سوم گذاشتم)
ا/ت:مامان من دیگه برم خدافظ
م/ات:به سلامت مواظب خودت باش
ا/ت:باشه بای
به سمت مدرسه راه افتادم
"پرش زمانی"
رسیدم واووو چه مدرسه ای
رفتم داخل مدرسه و معلم ریاضی رو دیدم و بهش سلام کردم
معلم:سلام تو باید دانش اموز جدید باشی(با لبخند)
ا/ت:سلام بله من چا ا/تم از دیدنتون خوشبختم(با لبخند)
معلم منو تا کلاس همراهی کرد
معلم:بچه ها امروز ما یک دانش اموز جدید داریم خودت رو معرفی کن
ا/ت:سلام من چا ا/ت هستم و تازه به سئول اومدم(با لبخند)
توی ذهن ا/ت:افرین همین اول کار ریدی :| اصن به اونا چه ربطی داره که تو تازه به سئول اومدی اسکول.
و خلاصه همه به ا/ت خوش امد گفتن
معلم:برو اونجا بشین(اشاره کرد)
ا/ت ویو
رفتم اونجا نشستم
یه دختر که جلوم نشسته بود روشو بهم برگردوند
اِمی:سلام از دیدنت خوشبختم اسم من اِمی عه😄
ا/ت: سلام😆
یونا:به نظر دختر پر انرژی ای میای🤔
ا/ت:اره خبببب راستش الان که کناردستیمی باید به خیلی چیزا عادت کنیییی
یونا:مشکلی نیست..خب بگو ببینم درس مورد علاقت چیه؟
ذهن ا/ت:معلومه که خیلی خرخونه ولی به حرحال بامزست🥰
کوک: اههه کلاس همین الانشم شلوغ بود حالا یه اسکول دیگه هم اضاف شد:/
تهیونگ:نگاش کن مثل دیوونه هاست(خنده)
کوک:(خنده)
هی جین روشو برمیگردونه تا بفهمه اونا دارن به چی میخندن
هی جین:چیه که اینقد خنده داره؟
کوک:هیچی بابا
هی جین:اون دختره تازه وارده خیلی حالا میده ازیتش کنی نه؟
تهیونگ:ارههه
کوک:بسپریدش به منننن
هی جین:اره پسر زنگ تفریح دیگه برو توکارش
کوک:(خنده شیطانی اروم)
"پرش زمانی به زنگ تفریح"
ا/ت:وایییی خسته شدم بابا این معلم ریاضی چقد زر میزد
یونا:بچسب به درست بابا
اِمی:ولی راس میگیاااا منم خسته شدم
ا/ت:بچه ها نظرتون چیه ک....
(کوک اب ریخت رو کله ا/ت)
ا/ت:جیغغغغغغ
کوک:خفه شو دیگه گوشام وااااای😖
اِمی:هییییی چیکار کردییی(داد)
ا/ت:عوضی لباسمممم😭(گریه)
(صدای خنده ی هی جین و ته به گوش میرسد)
یونا:هی ا/ت اروم باش زیاد اب نریخته😂
ا/ت:چی میگی بطری ابشو روم خالی کرد(گریه)
امی:کوک من به معلم میگمممم😡
کوک:وای وای ترسیدم این فسقلی میخواد منو بترسونه(خنده)
_____________________________________________________
لایک-کامنت-فالو:)
شرط ها
10 لایک
5کامنت
ببخشید این پارت واقعا بد شد ولی قول میدم پارت های بعد رو عالی بنویسم💝
سلام من چا ا/ت هستم و تازه به همراه خانوادم به سئول سفر کردم و...(خودمون میدونیم)
اها😂
فردا قراره به مدرسهی* برم
"پرش زمانی به فردا"
(مامان ا/ت رو اینجوری م/ات و بابای ا/ت رو ب/ات نشون میدم)
م/ات:ا/ت زودباش بیا صبحونه بخور دیگه
ا/ت:باشه(خواب الود)
ا/ت ویو صبحونه رو خوردم و خودمو برای مدرسه اماده کردم(یونیفرم مدرسه ا/ت توی پست فیک جدید اسلاید سوم گذاشتم)
ا/ت:مامان من دیگه برم خدافظ
م/ات:به سلامت مواظب خودت باش
ا/ت:باشه بای
به سمت مدرسه راه افتادم
"پرش زمانی"
رسیدم واووو چه مدرسه ای
رفتم داخل مدرسه و معلم ریاضی رو دیدم و بهش سلام کردم
معلم:سلام تو باید دانش اموز جدید باشی(با لبخند)
ا/ت:سلام بله من چا ا/تم از دیدنتون خوشبختم(با لبخند)
معلم منو تا کلاس همراهی کرد
معلم:بچه ها امروز ما یک دانش اموز جدید داریم خودت رو معرفی کن
ا/ت:سلام من چا ا/ت هستم و تازه به سئول اومدم(با لبخند)
توی ذهن ا/ت:افرین همین اول کار ریدی :| اصن به اونا چه ربطی داره که تو تازه به سئول اومدی اسکول.
و خلاصه همه به ا/ت خوش امد گفتن
معلم:برو اونجا بشین(اشاره کرد)
ا/ت ویو
رفتم اونجا نشستم
یه دختر که جلوم نشسته بود روشو بهم برگردوند
اِمی:سلام از دیدنت خوشبختم اسم من اِمی عه😄
ا/ت: سلام😆
یونا:به نظر دختر پر انرژی ای میای🤔
ا/ت:اره خبببب راستش الان که کناردستیمی باید به خیلی چیزا عادت کنیییی
یونا:مشکلی نیست..خب بگو ببینم درس مورد علاقت چیه؟
ذهن ا/ت:معلومه که خیلی خرخونه ولی به حرحال بامزست🥰
کوک: اههه کلاس همین الانشم شلوغ بود حالا یه اسکول دیگه هم اضاف شد:/
تهیونگ:نگاش کن مثل دیوونه هاست(خنده)
کوک:(خنده)
هی جین روشو برمیگردونه تا بفهمه اونا دارن به چی میخندن
هی جین:چیه که اینقد خنده داره؟
کوک:هیچی بابا
هی جین:اون دختره تازه وارده خیلی حالا میده ازیتش کنی نه؟
تهیونگ:ارههه
کوک:بسپریدش به منننن
هی جین:اره پسر زنگ تفریح دیگه برو توکارش
کوک:(خنده شیطانی اروم)
"پرش زمانی به زنگ تفریح"
ا/ت:وایییی خسته شدم بابا این معلم ریاضی چقد زر میزد
یونا:بچسب به درست بابا
اِمی:ولی راس میگیاااا منم خسته شدم
ا/ت:بچه ها نظرتون چیه ک....
(کوک اب ریخت رو کله ا/ت)
ا/ت:جیغغغغغغ
کوک:خفه شو دیگه گوشام وااااای😖
اِمی:هییییی چیکار کردییی(داد)
ا/ت:عوضی لباسمممم😭(گریه)
(صدای خنده ی هی جین و ته به گوش میرسد)
یونا:هی ا/ت اروم باش زیاد اب نریخته😂
ا/ت:چی میگی بطری ابشو روم خالی کرد(گریه)
امی:کوک من به معلم میگمممم😡
کوک:وای وای ترسیدم این فسقلی میخواد منو بترسونه(خنده)
_____________________________________________________
لایک-کامنت-فالو:)
شرط ها
10 لایک
5کامنت
ببخشید این پارت واقعا بد شد ولی قول میدم پارت های بعد رو عالی بنویسم💝
۹.۶k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.