روزی روزگاری عشق ... part 9 ... فصل ۲
بعد از کلی تحسین کردن عمارت و نگاه کردن به اطرافش به زیر زمین رسید
اروم در اتاقو باز کرد
با این که اتاق شکنجه بود ولی زیادی تمیز بود
تمام وسیله های شکنجه برق میزدن از تمیزی
بعد از کلی گشتن از پیدا کردن محمولش ناامید شده بود
همون طور که سرش پایین بود از زیر زمین میومد بالا که متوجه شد کسی رو به روشه
یکم سرشو آورد بالا که بت یه پیرزن رو به رو شد
اجوما: دخترم مگه نگفتم برو بخواب ارباب دستور دادن از این به بعد دیگه هیچ کس تو عمارت نمونه * مهربون
موقعیت خوبی بود میتونست از اون کمک بگیره ولی ریسک بزرگی بود
براش مهم نبود چی میشه یا لو میرفت یا موفق میشود
جانگ می : ببخشید اما ارباب گفتن که براشون اون محموله ی جدیدو ببرم نمی دونید کجاس ؟ * اروم
اجوما: اومممم نمی دونم والا ولی فک کنم تو اتاق خودشون بودن ... حالا که اینجایی بیا این سینیو ببر برای ارباب بعدم برو خونت
جانگ می : عا ... چیز ... ب ... باشه * شکه شده
مجبور بود نمیتونست فرار کنه اروم رفت بالا و شانسی رفت دم یه اتاق یه نفس عمیق کشید و در زد
چند دقیقه منتطر بود صدایی بشنوه اما هیچ صدایی نیومد
اروم سعی کرد در اتاقو باز کنه
ولی قفل بود
از گوشه ی استینش اون گیره ی مویی که جا داده بودو در آورد و اروم خواست قفلو باز کنه
...
اروم در اتاقو باز کرد
با این که اتاق شکنجه بود ولی زیادی تمیز بود
تمام وسیله های شکنجه برق میزدن از تمیزی
بعد از کلی گشتن از پیدا کردن محمولش ناامید شده بود
همون طور که سرش پایین بود از زیر زمین میومد بالا که متوجه شد کسی رو به روشه
یکم سرشو آورد بالا که بت یه پیرزن رو به رو شد
اجوما: دخترم مگه نگفتم برو بخواب ارباب دستور دادن از این به بعد دیگه هیچ کس تو عمارت نمونه * مهربون
موقعیت خوبی بود میتونست از اون کمک بگیره ولی ریسک بزرگی بود
براش مهم نبود چی میشه یا لو میرفت یا موفق میشود
جانگ می : ببخشید اما ارباب گفتن که براشون اون محموله ی جدیدو ببرم نمی دونید کجاس ؟ * اروم
اجوما: اومممم نمی دونم والا ولی فک کنم تو اتاق خودشون بودن ... حالا که اینجایی بیا این سینیو ببر برای ارباب بعدم برو خونت
جانگ می : عا ... چیز ... ب ... باشه * شکه شده
مجبور بود نمیتونست فرار کنه اروم رفت بالا و شانسی رفت دم یه اتاق یه نفس عمیق کشید و در زد
چند دقیقه منتطر بود صدایی بشنوه اما هیچ صدایی نیومد
اروم سعی کرد در اتاقو باز کنه
ولی قفل بود
از گوشه ی استینش اون گیره ی مویی که جا داده بودو در آورد و اروم خواست قفلو باز کنه
...
۴.۲k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.